روزانه های مدیریت!

ممکن است شما از شکست خوردن نا امید و مایوس شوید ولی اگر امتحان نکنید، فنا خواهید

روزانه های مدیریت!

ممکن است شما از شکست خوردن نا امید و مایوس شوید ولی اگر امتحان نکنید، فنا خواهید

10 گام برای موفقیت در مدیریت زمان

آیا شما هم به این فکر می‌کنید که کاش زمان بیشتری برای انجام کارهای‌تان داشتید؟ آیا به این فکر می‌کنید که کاش می‌توانستید وقت خود را به کارهای مفیدتری اختصاص دهید؟ آیا شما هم با کمبود وقت شدید درگیر هستید؟

مدیریت زمان عنوان مهارتی است که به شما کمک می‌کند تمام کارهای خود را سر وقت و به موقع انجام دهید و هیچ گاه دچار کمبود زمان نشوید.اما به دست آوردن مهارت مدیریت زمان که فکر می‌کنم تک تک ما به شدت دنبال آن هستیم خیلی ساده نیست.

اگر با دیدن تیتر چشم‌های‌تان برق زد خوشحال باشید. در ادامه 10 قانون طلایی مدیریت زمان را که برگرفته از این مقاله فوق‌العاده است با هم مرور خواهیم کرد.

البته همین ابتدا یک نکته مهم را باید بگوییم: یادتان باشد شما به هیچ عنوان نمی توانید زمان را مدیریت کنید! در واقع یک روز فقط و فقط 24 ساعت است و این 24 ساعت هم خواه ناخواه می‌گذرد. شما به جای تلاش برای مدیریت زمان، باید «خودتان را مدیریت کنید» برای انجام به موقع کارها. این نکته بسیار مهم شما را وادار می‌کند به شخصیت خودتان دقیق‌تر بشوید.

1- برای مدیریت زمان به دنبال جاهایی بگردید که زمان را تلف می‌کنید.

اولین قدم در مدیرت زمان این است که به دنبال سارقین زمان بگردید. ببینید کجا وقت‌تان به صورت نادرست هدر میرود و شما نمی‌توانید از آن زمان‌ها استفاده مناسبی در جهت بهره‌وری ببرید.

خیلی وب‌گردی الکی می‌کنید؟ همیشه تلفن می‌سوزانید؟ به خداوندگار SMS تبدیل شدید؟ برای وقت‌گذاری کارتون‌هایی مانند فوتبالیست ها را هم نگاه می‌کنید؟ انتظار هم دارید وقت کم نیاورید؟

2- برای تلاش‌هایتان برای مدیریت زمان هدف بگذارید.

یادآوری می‌کنم، توجه مدیریت زمان روی تغییر رفتارهای شماست و نه تغییر زمان. یکی از بهترین جاها برای شروع این تغییر رفتار تلاش برای حذف جاهایی است که وقت شما الکی تلف می‌شود برای مثلا یک هفته سعی کنید یک هدفی بگذارید و حتما هم انجامش بدهید. نگاه نکردن برنامه عمو پورنگ که سخت نیست! هدف می‌تواند نزدن SMS برای یک هفته باشد.

3- برنامه‌های مدیریت زمان‌تان را اجرایی و گسترده کنید.

این شاید یک جورهایی با گام شماره دو از یک رده باشند. شما توانستید یک هدف را برای یک مدت محدود تنظیم کنید و به آن عمل کنید. در این گام شما باید یک خورده به خودتان فشار بیاورید. نترسید به ذخایر چربی شما آسیبی وارد نمی‌شود.

شما کم‌کم باید این زمان‌های محدود را افزایش بدهید و در عین حال تعداد اهداف را هم زیاد کنید. برای مثال برای یک ماه نه SMS بزنید. نه برنامه‌های وقت‌گیر و بعضا وقت تلف‌کن تلوزیون را نگاه کنید. نه وبگردی بیهوده کنید و نه …

طبیعتا وقتی قدم سوم را با موفقیت برداشتید با کمی تلاش این قسمت را هم می‌توانید پشت سر بگذارید. هر چند شاید خیلی ساده به نظر نرسد!

4- از ابزارهای مدیریت زمان استفاده کنید.

خوب بدیهی است که حتی یک برگ کاغذ هم می‌تواند ابزار مدیریت زمان باشد، اگر شما کارهای‌تان را مرتب و منظم روی آن بنویسید و تحلیل کنید.در حقیقت قسمت مهم کار هم همین جاست.

چه نرم افزارهای بسیار پیشرفته و چه ساده [چه outlook و چه Any do] همه می‌توانند شما را در رسیدن به مقصودتان کمک کنند. مهم این است که شما خودتان بتوانید به نوبه خودتان کمک کنید. با استفاده از ابزارهای زیادی که وجود دارد زمان بندی روزانه خودتان را بنویسید و کلاه‌تان را قاضی کنید ببینید کجای کار را اشتباه کردید و کجاها را هم درست رفتید.پشت گوش نندازید خیلی زود عیب و ایرادهای کارتان را متوجه می‌شوید.

5- در برنامه ریزی مدیریت زمان بی‌رحمانه اولویت‌ بندی کنید.

ممکن است شما 10 تا کار داشته باشید. آیا شما انسانی هستید که بتوانید در یک لحظه هر 10 کار را انجام دهید؟ اگر می‌توانید انسان نیستید. فرشته‌ای چیزی هستید احتمالا!

کارهای‌تان را اولویت‌بندی کنید. مسلما به کارهایی برمی‌خورید که سریع‌تر باید انجام شوند یا کارهایی که اگر عقب بیافتند ضرر بیشتری را به شما تحمیل می‌کنند. یادتان باشد اگر اشتباه اولویت‌بندی کنید ضرر می‌کنید پس برای جلوگیری از آسیب‌های زمانی هم که شده است بی‌رحم و خشن باشید.

6- «به دیگران محول کردن» را یاد بگیرید.

این بیشتر برای بیزینس و مدیریت تجاری کاربرد دارد اما می‌شود به زندگی شخصی هم تعمیمش داد. شما مدیر شرکت هستید و نه کسی که بخواهد همه فن حریفی خود را به رخ دیگران بکشد. سعی کنید یاد بگیرید چطور بار کارها را میان افرادی که سوپروایزر یا سرپرستشان هستید تقسیم کنید. Decide To Delegate یک منبع انگلیسی خوب برای آشنایی با مبانی تقسیم کار به این سبک است.

7- یک برنامه روزمره تنظیم کنیم.

در برنامه مدیریت زمان یک برنامه روزمره برای خودتان درست کنید.برای مثال فکر کنید صبح که بیدار شدید کار شماره یک را بکنید ( مثلا ایمیل چک کردن ) و سپس کار شما دو را بکنید ( مثلا رفتن به بانک برای امور مالی ) و … در آخر هم یک برنامه جمع‌بندی داشته باشید.
در مواقع پیدایش بحران‌های زمانی اگر بتوانید هر چه بیشتر به برنامه روزمره خود وفادار بمانید، کمتر دچار مشکل می‌شوید. حالا شما کم‌کم به یک مدیر زمان موفق تبدیل می‌شوید.

8- عادت بدهید به قرار دادن زمان‌های محدودی در میانه فعالیت‌ها

یکی از قانون های طلایی مدیرت زمان این است که خودتان را عادت بدهید بین کارهایی که می‌کنید یک زمان محدود هم در نظر بگیرید برای یک سری کارهای خاص. بگذارید مثال بزنم.

شما نمی‌توانید کل روز را به ایمیل جواب دادن بگذرانید. ولی می‌توانید بین فعالیت‌های‌تان زمان‌های کوتاه 15 دقیقه‌ای به پاسخ دادن به Email اختصاص بدهید. همان 15 دقیقه هم باید اصولی پاسخ داد و بی‌جهت ایمیل چک کردن را کش نداد!

9- مطمئن بشوید همه چیز مرتب و منظم است.

یکی دیگر از قانونهای طلایی مدیریت زمان نظم است. از کودکی همیشه به ما یاد داده‌اند که هر چیز را که بر می‌دارید سر جای خود بگذارید یا همه چیز را در جای مناسب خود قرار دهید اما ما وقتی کمی مشغولیت پیدا می‌کنیم دیگر این دو اصل را فراموش می‌کنیم.

برای مثال همیشه به دنبال فایل‌ها در کامپیوتر خود می‌گردیم در حالی که اگر یک بار آنها را در کامپیوتر مرتب کرده بودیم و نظم بخشیده بودیم دیگر هر بار این همه دچار اتلاف وقت نبودیم. همین را تعمیم بدهید به چیزهای دیگر در محیط کار.نظم و ترتیب بزرگترین عامل در جلوگیری از سرقت وقت شما توسط خودتان است. به زیردستان خود ( مثلا به بچه‌ها وقتی مادر آنها هستید یا کارگران وقتی سرکارگر هستید ) یاد دهید چگونه با نظم در بهینه‌سازی وقت کل سیستم یاری‌گر باشند.

10- وقت‌تان را طوری تنظیم کنید که اسیر انتظار نشوید.

شما می‌توانید به مطب دندان‌ پزشک تان بروید و منتظر بمانید تا وقت ویزیت‌تان برسد. اما راستش را بخواهید شما اصلا نیازی ندارید بروید آنجا و با انگشت‌های‌تان بازی کنید یا مجلاتی بخوانید که تاریخشان حداقل برای سال 85 است.

با موبایل یا PDA یک لیست از کارهایی که باید بکنید درست کنید. برای یک زن خانه‌دار این می‌تواند خرید مایحتاج، تلفن زدن به مادر مثلا، انجام کارهای خانه، رفتن دنبال بچه‌ها یا کارهایی از این دست باشد که بعضا بسیار وقت‌گیر هم هست.

حالا خیلی راحت‌تر هستید که طوری برنامه‌ریزی کنید در صف یا انتظار نایستید یا حداقل از قبل بتوانید پیش‌بینی درستی از شرایط پیش رو داشته باشید.تکنولوژی به کمک شما می‌آید.

 

دیگر شما هستید که باید تلاش کنید این 10 گام مدیرت زمان را به ترتیب در زندگی پیاده کنید و تاثیرات شگفت‌انگیز آن را در طولانی مدت ببینید.

نقاط قوت خود را دریابید

نویسنده: دونالد او. کلیفتون / مارکوس باکینگهام مترجم: الهام خرسندی ناشر: نشر هورمزد
بیشتر افراد نمی‌دانند که چه توانایی‌هایی دارند. وقتی از افراد دربار‌ه‌ی نقاط قوت‌شان سئوال می‌کنید، به شما خیره می‌شوند یا در جواب، از دانش و مهارت‌های خود حرف می‌زنند که البته این جوابی نادرست است.
 
چه جنبه‌هایی از شخصیت‌تان را می‌توانید تغییر دهید
 
دانش
فیلسوف‌ها قرن‌ها درباره‌ی مفهوم دقیق دانش بحث کرده‌اند و ما نمی‌خواهیم وارد همان بحث‌های تکراری شویم. پس اجازه دهید گامی فراتر نهیم. بگذارید فقط بگوییم به منظور ساختن نقاط قوت‌تان، دو دسته دانش جداگانه وجود دارد. شما به هر دو دسته نیاز دارید که خوشبختانه هر دو را می‌توانید به دست آورید.
اول، شما به دانشی بر پایه‌ی حقیقت‌ها نیاز دارید که مفاهیم نامیده می‌شوند. برای مثال وقتی شما شروع به آموختن یک زبان می‌کنید، لغت‌ها دانش حقیقی هستند. شما باید معنای هر کلمه را بدانید وگرنه نمی‌توانید به آن زبان صحبت کنید. به همین نحو، یک فروشنده نیز باید وقت صرف کند تا درباره‌ی ویژگی‌ محصولاتش آموزش ببیند. نمایندگان ارائه دهنده‌ی خدمات به مشترکان تلفن همراه نیز باید از منافع هر برنامه‌ی تلفنی آگاه باشند. یک خلبان باید از سیگنال‌های ثبت شده برای رفتن به نقاط مختلف آگاهی داشته باشد. پرستاران باید دقیقا بدانند مقدار مناسب تجویز یک دارو برای هر مرحله چقدر باید باشد.
با وجود این، آگاهی از دانش حقیقی، عملکرد عالی را ضمانت نمی‌کند، اما برتر بودن بدون این آگاهی غیر ممکن است. پس مهم نیست که مهارت‌ها و استعداد‌های شما چه چیزهایی باشند. اگر ندانید حاصل رنگ قرمز و سبز رنگ قهوه‌ای است، شما هیچ وقت یک نقاش خوب نخواهید شد. به طور مشابه، همه جا ابتکار و خلاقیت برای برتر بودن شما مفید نخواهد بود، مثلا در زمینه‌ی طراحی نور، نور قرمز و نور سبز در هنگام ترکیب با هم رنگ قهوه‌ای را ایجاد نمی‌کنند. نور قرمز و نور سبز، رنگ زرد را ایجاد می‌کنند. دانش بر پایه‌ی حقیقت‌هایی مانند این موارد می‌توانند شما را به چالش بیاندازند.

گونه‌ی دوم دانش که شما به آن نیاز دارید، دانش تجربی است که نه می‌توانید در کلاس درس آن را بیاموزید و آن را در کاتالوگ‌ها بیابید. در عوض دانش تجربی چیزیست که شما باید در راهی که قدم برمی‌دارید آن را بیاموزید و برای خود نگه‌دارید.

هر محیط فرصت‌هایی را برای آموختن به ما می‌دهند. واضح است که به منظور ارتقای نقاط قوت‌تان باید متوجه این فرصت‌ها باشید و سپس آن‌ها را به کار برید.

برخی از دانش‌های تجربی را راحت‌تر می‌شود تصور کرد. واضح‌ترین نمونه‌ها را در نظر بگیرید: ارزش‌ها و آگاهی‌های مربوط به خودتان. اگر می‌خواهید نقاط قوت خود را بسازید، هر دو مورد باید اصلاح شوند و با گذشت زمان پیشرفت کنند. در حقیقت وقتی می‌گوییم: این مورد و آن مورد در او تغییر کرده است، منظورمان این است که شخصیت او به صورت بنیادین تغییر کرده است، اما ممکن است ارزش‌هایش یا میزان راحتی‌اش با یک فرد خاص تغییر کرده باشد.

چالز کلسون، مشاور مخصوص رئیس جمهور نیکسون به زندان افتاد چون وفاداری بیش از حدش به رئیس جمهور باعث شد برای محافظت از او مرتکب جنایت شود. حالا او را یک مسیحی تازه متولد شده می‌پندارند. آیا او تغییر کرده است؟ جواب این سئوال در کتاب همان‌طور که هستید اثر وینفرد گالاگر پیدا می‌شود: چالز کلسون وقتی همراه نیکسون بود، مادربزرگش را تا حد مرگ کتک زد و پس از آن گویی دوباره متولد شد. به احتمال زیاد او همیشه رفتاری افراطی و بسیار احساساتی داشته است، اما حالا او دوستان و دشمنانی متفاوت دارد. ذات او تغییر نکرده است، او تمام کارهایش را با افراط انجام می‌داد. طرز تفکر شخصی درباره ی زندگی هیچ‌گاه زیاد تغییر نمی‌کند، اما افراد فقط روی این مورد تمرکز کرده‌اند.

هر کجا بنگریم، نمونه‌هایی از افرادی می‌بینیم که دید‌گا‌ه‌های اصلی‌شان تغییر کرد و ارزش‌های‌شان عوض شد اما نباید فراموش کنیم که ذات و سرشت اساسی این افراد تغییر نکرده‌است بلکه استعدادهای‌شان را به جهتی کاملا متفاوت و با هدفی مثبت متمایل کرده‌اند. بنابراین، درسی که می‌توانیم از این افراد بگیریم این نیست که اگر افراد بخواهند به‌گونه‌ای دیگر باشند استعدادهای تمام افراد به گونه‌ای نا محدود قابلیت انعطاف دارد، بلکه می‌توانیم بیاموزیم که استعدادهایی از قبیل هوش ، یک ارزش خنثی هستند.

اگر می‌خواهید زندگی خود را به گونه‌ای عوض کنید که بقیه از نقاط قوت‌تان بهره‌مند شوند، پس ارزش‌هایتان را تغییر دهید. وقت خود را برای تغییر دادن استعداد‌های‌تان تلف نکنید. همین مورد در زمینه‌ی خودآگاهی نیز صدق می‌کند. با گذشت زمان بهتر می‌فهمیم که حقیقتا چه کسی هستیم.

این خودآگاهی رو به رشد برای ساختن نقطه‌ی قوت ضروری است چون به هر یک از ما اجازه می‌دهد استعدادهای طبیعی را واضح‌تر بشناسیم و آن‌ها را به گونه‌ای پرورش دهیم که نقاط قوت شوند. متاسفانه این فرایند همیشه ساده نیست. برخی از ما به دقت استعدادهای خود را شناسایی می‌کنیم، اما می‌خواهیم استعدادهای دیگری داشته باشیم.

ما به عنوان مخاطب هر چه می‌کوشیم ناامیدتر می‌شویم چون نمی‌توانیم استعدادی جدید کشف کنیم. اگر ین نگرشی داشته باشیم از محیط اطراف‌مان زیاد لذت نخواهیم برد. مهم نیست چه دوره‌هایی را گذرانده باشیم یا چند کتاب خوانده باشیم. این موضوع ما را آزرده خواهد کرد، شرایط‌مان دشوار خواهد شد و به نظر می‌رسد حتی بهتر است که همیشه نقش کسی را بازی کنید که نیستید. خودتان می‌دانید که چه حس بدی
دارد.

ناگهان شما کشف می‌کنید: من هرگز نباید شغل فروشندگی را انتخاب می‌کردم. از آزردن مردم بدم می‌آید. یا ممکن است بگویید: من مدیر نیستم! بیشتر ترجیح می‌دهم کار خودم را انجام دهم تا مسئول کارهای افراد دیگر باشم. این گونه است که ما به مسیر نقاط قوت خود برمی‌گردیم و دوستان ما تحت تاثیر اتفاقات خوبی قرار می‌گیرند که در نتیجه‌ی آن رخ می‌دهد: میزان تولیدمان افزایش می‌یابد و نگرش وسیع‌تر پیدا می‌کنیم.
دوستان ما به ما نگاه می‌کنند و می‌گویند: نگاش کن، تغییر کرده. در واقع چیزی خلاف تصور آن‌ها اتفاق افتاده است. آن چه در ظاهر به عنوان تغییر رخ داده است، در واقع پذیرش عوامل تغییر ناپذیر وجود ما هستند. یعنی استعدادهای‌مان. ما تغییر نمی‌کنیم. ما فقط استعداد‌های‌مان را می‌پذیریم و دوباره روی زندگی متمرکز می‌شویم. ما نسبت به خود، آگاهی بیشتری به دست آورده‌ایم.

برای ساختن نقاط قوت‌تان لازم است شما نیز همین کار را انجام دهید.

۳ راه غلبه بر رقبا

همیشه در هر فعالیت، رقیبانی وجود دارند که هرچند نمی‌توان فعالیت آن‌ها را کنترل کرد، می‌توان تاثیر فعالیت‌هایشان بر بازار و کسب و کار خود محدود نمود.

در این نوشتار با ارایه‌ی سه روش ساده، راه افزایش فروش و مطرح شدن در بازار، با کم‌ترین یا حتی بدون رقابت با دیگران نشان داده می‌شود.

● از روش‌های بازایابی غیر قراردادی، غیر کلیشه‌ای و نامتعارف استفاده کنید

متاسفانه در بیشتر کسب و کارها از روش‌های بازاریابی مشابه آن‌چه سایر رقبا به کار می‌برند، استفاده می‌شود. سعی کنید از روش‌های جدید و غیر کلیشه‌ای برای متمایز کردن خود از رقبا استفاده کنید. اگر روش‌ بازایابی شما منحصر به فرد باشد، به طور قطع توجه بیشتری را به خود جلب می‌کنید و فروش شما افزایش خواهد یافت.

برای نمونه، بیشتر کسب و کارهای اینترنتی فقط از روش‌های بازایابی online برای ایجاد ترافیک روی وب سایت‌هایشان استفاده می کنند. با استفاده از بعضی روش‌های بازاریابی offline، می توانید بر رقابت سنگین و تنگاتنگ online پیروز شوید و ترافیک بیشتری را روی وب سایت خود ایجاد و فروش‌تان را بیشتر کنید.

برای نمونه، بهترین و کوچک‌ترین تبلیغ خود را روی یک کارت پستال چاپ کرده و از طریق پست‌های معمولی غیرالکترونیکی برای مشتریان مورد نظر و بازار هدف بفرستید.

کارت پستال‌ها هنوز هم کم هزینه ترین، موثرترین و آسان‌ترین روش بازایابی به شمار می‌آیند. به یاد داشته باشید که بیشتر دریافت‌کنندگان این کارت‌ها، پیام‌های تبلیغاتی کوتاه را بر خلاف نامه‌های طولانی، با اشتیاق می‌خوانند.[۱]

● بازارهای ناب، دست نخورده و زیر پوشش قرار نگرفته

وقتی برای تسخیر مشتریان یا بازارهایی مشخص هدف‌گذاری بازاریابی می‌کنید، به یاد داشته باشید که رقبای شما هم همین عمل را انجام می‌دهند، در این حالت شما هرگز نمی‌توانید از رقابت دوری کنید. سعی کنید در جست‌وجوی بازارهای ناب و دست ‌نخورده‌ای باشید که هنوز مورد توجه رقبای شما قرار نگرفته‌اند. شما می‌توانید با کم‌ترین تلاش یا حتا بدون دردسر در رقابت این بازارهای ناب را تسخیر کنید.

تبلیغات، آگهی‌ها، صفحات وب و پیام‌های دیگر خود را به نحوی تجدیدنظر و اصلاح کنید که به طور اختصاصی علایق منحصر به فرد و نیازهای مشتریان آینده را که از یک گروه جدید دست نخورده هستند، تامین کنید. برای نمونه یک بازاریاب شبکه می‌تواند ۳ بازار جدید دست‌نخورده و جداگانه در دامنه‌ی کاری خود هدف‌گذاری کند و در نظر داشته باشد. این بازاریاب می‌تواند رویکرد فروش را در هریک از این بازارها با تاکید بر بخشی از سودمندی‌های خاص و متفاوت، تغییر دهند.

▪ زنان خانه دار و مادرانی که بیشتر در خانه هستند: برای این گروه سودمندی‌های کار نیمه‌وقت در منزل را شرح دهید.

▪ کارمندان شرکت‌ها: از فرصت‌هایی که در اختیاردارند و خود از آن بی‌خبرند، بگویید و شرح دهید که چگونه می‌توانند با کنده شدن از محیط کارمندی، برای کسب و کار مستقل راه بیندازند و "خود اشتغالی" داشته باشند.

▪ بازنشستگان: برا آن‌ها فرصت‌ها و منافعی را که در اختیار دارند توضیح دهید.

▪ سعی کنید همواره حرفه‌ای رفتار کنید

یکی از موثرترین روش‌های پیروزی در یک رقابت این است که در زمینه‌ی کاری خود متخصص و حرفه‌ای باشید و این امر را به مخاطبتان ثابت کنید. مشتریان آینده‌ی شما یک فرد حرفه‌ای را به چشم یک کارشناس خبره می‌نگرند و اطمینان دارند که او دانش و آگاهی لازم را در زمینه‌ی کاری مورد نظر، برای کمک به مشتریان دارد.

البته شما مجبور نیستید که نظام بازاریابی فعلی خود را به اثبات حرفه‌ای بودن خود محدود کنید.

کافی است که محصول یا خدمت منحصر به فردی را انتخاب کنید که مطمئن هستید می‌توانید به بهترین شکل ممکن آن را ارایه کنید. سپس بر روی بازایابی آن تمرکز و تاکید کنید. در این میان، برای کامل کردن اقدامات بازاریابی خود، تفاسیر، تمجیدها و سپاس‌‌های مشتریان خود و نیز عناوین، نشان‌ها، استانداردها، گواهی‌نامه‌ها و مدارکی را که از مجامع تخصصی و معتبر دریافت کرده‌اید و نشان‌گر اعتبار شماست، به نمایش بگذارید.

یک کسب و کار خدماتی و حتی یک شرکت تولیدی که کیفیت خدمات یا کالاهایش برای مشتریان ثابت شده باشد، اغلب می‌تواند قیمت‌های بالاتری را دریافت کند.

بسیاری از مشتریان انتظار دارند در مقبال پرداخت وجه بیشتر ا محصول یا خدمت تخصصی‌تری دریافت کنند. حتا گروهی از مشتریان نرخ‌های بالای شما را نشانه‌ای بر تخصص بالا قلمداد می‌کنند.

به یاد داشته باشید تا زمانی که کسب و کارتان ادامه دارد، رقیب هم خواهید داشت و ناگریز باید رقابت کنید. اما این سه راه‌حل می‌تواند تاثیر رقبا را بر کار شما به کم‌ترین میزان برساند. با به کار بردن این روش‌ها خواهید توانست راحت‌تر و بازحمت کمتر (حتا گاه بدون دغدغه‌های رقابت با دیگران) فروش خود را افزایش دهید و بر رقیبان خود چیره شوید.

 

نویسنده: Bob Leduc

ترجمه: شاهین گلستانی

مرجع: همکاران سیستم

[۱] - ثابت شده که خوانندگان پیام‌های تبلیغاتی کوتاه یا بینندگان تصاویر تبلیغاتی بسیار کوتاه که تا حد کسری از ثانیه از مقابل چشمان آن‌ها می‌گذرد، به صورت ناخودآگاه پیام‌ها یا تصاویر را در ذهن ثبت می‌کنند حتا اگر هیچ انگیزه‌ای هم برای به خاطر سپردن آن پیام یا تصویر نداشته باشند. این روش از اعجازهای "شرطی شدن " یا " تداعی عصبی" ذهن است که بسیار کاربرد دارد - مترجم