روزانه های مدیریت!

ممکن است شما از شکست خوردن نا امید و مایوس شوید ولی اگر امتحان نکنید، فنا خواهید

روزانه های مدیریت!

ممکن است شما از شکست خوردن نا امید و مایوس شوید ولی اگر امتحان نکنید، فنا خواهید

برای مشتریانتان راه‌حلی فوری پیدا کنید

قاطعیت یک چیز است و پافشاری لجوجانه بر سر دیدگاه تعصب‌آمیز چیزی دیگر. ایستادن بر سر موضع خود و نادیده گرفتن دیدگاه‌های دیگران می‌تواند زیان‌آور باشد که متاسفانه بارها و بارها اتفاق می‌افتد. اگر اختلاف میان قاطعیت شما و منافع دیگران خیلی زیاد شود، خویشتن‌داری خود را از دست می‌دهید و کارها رو به خرابی می‌رود. در نظر گرفتن منافع دیگران بسیار مهم است؛ اما فقط به زبان آسان می‌آید!

در 1930، شرکت الکتریکی ماتسوشیتا فروش رادیو را که داشت در ژاپن همه‌گیر می‌شد، شروع کرد. در آن روزها، رادیوها انواع و اقسام اشکالات را داشتند و هیچ چیز مرا به اندازه قطع برنامه‌های مورد علاقه‌ام به خاطر عیب و ایرادهای رادیو عصبانی نمی‌کرد. شکایت‌های مردم به قدری زیاد بود که توزیع‌کنندگان به ما اصرار کردند که خودمان رادیو تولید کنیم.
من که خودم معتقد بودم رادیوی مرغوب و باکیفیت نیاز جامعه است، برای ورود به این کار اشتیاق داشتم؛ اما یک مشکل وجود داشت. ما در زمینه تولید رادیو هیچ تجربه‌ای نداشتیم. یک راه‌حل این بود که شرکتی دیگر رادیو تولید کند و ما با مارک خودمان آنها را بفروشیم. نتیجه تحقیق طولانی این بود که کارخانه K برای این کار مناسب است، که به نظر می‌رسید با اهداف ما خیلی هم خوب سازگاری دارد. برای تولید قراردادی امضا کردیم. نتیجه کار خانمان‌برانداز بود. سیلی از دستگاه‌های معیوب به ما عودت داده شد؛ به نحوی که انبارهایمان پر از رادیوهای معیوب شد. به توزیع‌کنندگانمان اخطار دادند و من شوکه شدم، منی که آن همه به کار کارخانه K اعتماد داشتم.
به هر حال، داد و قال کردن بی‌فایده بود. بنابراین شروع کردم به یافتن دلایل این ماجرا. معلوم شد مشکلات ناچیزند و از سهل‌انگاری ناشی می‌شود- شل بودن پیچ‌ها یا لامپ‌هایی که بد جا زده بودند، چیزهایی که خیلی ساده می‌شد درست‌شان کرد؛ ولی چرا برگشتی‌ها این همه بود؟ قضیه از این قرار بود که توزیع‌کنندگان تجربه‌ای در فروش رادیو نداشتند و طرز کار آنها را بلد نبودند و نمی‌دانستند که کارخانه K قبلا از طریق فروشندگانی که از آن محصولات سر درمی‌آورند رادیوهایش را پخش کرده بود.
هر رادیویی که از کارخانه فرستاده شده بود باز و معاینه و در صورت لزوم، تعمیر شده بود. آنان سیستم خوبی را ترتیب داده بودند؛ به نحوی که تعداد کم رادیوهای برگشتی را تضمین می‌کرد.
شبکه فروش ما عمدتا در زمینه کابل برق فعال بود و فروشندگان شناختی از رادیو نداشتند؛ در نتیجه هر چیزی را که کارخانه ما عرضه کرده بود مستقیما به مشتری فروخته بودند و در صورتی که معیوب بود پس فرستاده بودند. بنابراین، روشن شد که ما نباید برای توزیع رادیوها از مجاری فروش رسمی‌مان استفاده می‌کردیم.
به هر حال، تکلیف چه بود؟ اگر نمی‌توانستیم برای عرضه رادیوهای بی‌عیب به مشتریان به نمایندگی‌های فروش خودمان اتکا کنیم، می‌توانستیم از فروشندگان با تجربه کارخانه K استفاده کنیم، که قادر بودند رادیوها را پیش‌تر بازرسی کنند. اما این توزیع‌کنندگان ما بودند که برای تولید رادیو بیش از دیگران به ما اصرار می‌کردند و انصاف نبود اینها را که مدت‌ها برای ما کار کرده بودند، به سادگی کنار بگذاریم و به فروشندگان کارخانه K رو بیاوریم.
یگانه راه حل، تولید رادیوهای بی‌عیبی بود که به تعمیر احتیاج نداشته باشند، بنابراین توزیع‌کنندگان ما می‌توانستند آنها را بفروشند. باید برای جلب رضایت مشتری محصولات‌مان را بهتر کنیم، نه اینکه از آنان بخواهیم هر چه را که عرضه می‌کنیم بپذیرند. باید اولویت را به مشتری داد و این باید اصل کسب و کار ما شود.
به‌این ترتیب، از کارخانه k خواستم که رادیوهایی تولید کند که به تعمیر احتیاج نداشته باشد. زمانی که به ما ثابت شد که این کار برای آن کارخانه غیرممکن است، قراردادمان را لغو کردیم. حالا دیگر هیچ شریکی نداشتیم. به خانه اولمان برگشتیم. ما نمی‌توانستیم از کار تولید رادیو دست برداریم، برای اینکه مدت‌ها بود درگیر این کار شده بودیم و از این رو تصمیم گرفتیم خودمان هر کاری که می‌توانیم انجام دهیم. به واحد تحقیق و توسعه دستور دادم که رادیویی مناسب و محکم که خوب کار کند طراحی کند. مهندسان این واحد که هیچ تجربه‌ای در طراحی رادیو نداشتند، به فکر فرو رفتند. مهندس ارشد ما، تتسوجیرو ناکائو، من‌من‌کنان گفت: «احتمالا نمی‌توانیم این کار را انجام دهیم. حتی اگر هم بتوانیم این کار وقت می‌خواهد.»
قبول کردم، اما نمی‌توانستم عقب‌نشینی کنم یا مشتری‌ها را برای مدتی طولانی منتظر نگه دارم. در ضمن تمام تجهیزات را که عاطل و باطل مانده بودند، آماده کرده بودیم. به ناکائو گفتم: «من نگرانم و نباید وقت را تلف کرد. ممکن است تجربه لازم را نداشته باشیم؛ اما آماتورها دارند در سرتاسر کشور با قطعاتی که در بازار فروش می‌رود رادیوهای خودشان را سوار می‌کنند. قطعا آزمایشگاهی مناسب با تجهیزات خوب بهتر از آنان می‌تواند عمل کند.
چرا امتحان نمی‌کنی. گاهی که کارها را باید در زمان کوتاهی انجام داد نور الهام به آدم می‌تابد. اگر واقعا سعی کنی، مطمئن هستم که موفق می‌شوی.»
ناکائو کمی فکر کرد، سپس جواب داد: «بسیار خوب، امتحان می‌کنیم.» آنان تقریبا بی‌درنگ دست به کار شدند. سه ماه تمام، شب و روز مشغول این کار بودند و در این مدت مدل زیبایی تولید کردند که خیلی عالی کار می‌کرد. دست بر قضا NHK (رادیو- تلویزیون دولتی ژاپن) مسابقه دستگاه رادیو برگزار کرد و ما برای کسب تجربه مدل جدیدمان را معرفی کردیم. تصور کنید زمانی که برنده جایزه نخست شدیم چه حالی داشتیم!
این ماجرا به من آموخت که هر وقت در تنگنا قرار می‌گیرم، نباید با این دست و آن دست کردن اولویت‌ها وقت را تلف کرد، بلکه با درگیر شدن فوری راه‌‌حلی پیدا کرد که این اصل اولیه راهنمای ما باشد که اولویت با مشتری است. این همان کاری بود که ما موقع تولید رادیوهای ناسیونال انجام دادیم؛ رادیوهایی که هنوز هم در میان مردم محبوبیت دارند.
منبع: کتاب نه برای لقمه‌ای نان ترجمه محمود متحد انتشارات کندوکاو

استراتژی ما «مرده» است

مترجم: مریم انصاری
پرسش
از من اخیرا درخواست شد تا عضو بخش برنامه‌ریزی استراتژیک حوزه خود شوم. از آنجا که این حوزه بالنسبه بزرگ است، امکان اینکه تمام کارکنان را در این فرآیند شرکت دهند نیست.

به نظر من برنامه‌ریزی استراتژیک بسیار حائز اهمیت است، اما به نظر می‌رسد تمام تلاشی که در سال‌های گذشته در این زمینه شده، به هدر رفته است. اسناد مرتبط با برنامه‌ریزی استراتژیک در ظاهر در عقب کشو قرار گرفته و بلا استفاده مانده‌اند و گمان می‌کنم اکثر کارکنان حتی فتوکپی‌هایشان را نخوانده‌اند.
با توجه به زمان و انرژی زیادی که ما بر سر این فرآیند می‌گذاریم، می‌توانید شیوه‌هایی را پیشنهاد کنید که این فرآیند را مثمر ثمر کند؟

پاسخ
آنچه که شما توصیف می‌کنید احتمالا در سازمان‌هایی که به برنامه‌ریزی استراتژیک می‌پردازند، امری طبیعی است. کم اتفاق می‌افتد که برنامه‌هایی که در هر زمینه‌ای ریخته شده‌اند «احیا شوند».
برای اینکه دلیل این مساله را بفهمیم باید گامی ‌در جهت تغییر وضعیت برداریم. برنامه‌ریزی استراتژیک می‌تواند یکی از ستون‌های اصلی فعالیت‌های سازمانی - در جهت: آگاهی دادن از تصمیم‌گیری‌ها (برای مثال آنچه باید انجام شود، آنچه نباید انجام شود)، کمک کردن به کارکنان برای مشخص کردن واحد کاری و همچنین اهداف کارمندی، آگاهی دادن از پیشرفت کارکنان و خصیصه‌های فردی و ایجاد بستری برای پیشرفت مداوم
باشد.
یکی از دلایل اصلی عدم موفقیت برنامه‌ریزی استراتژیک این است که اصولا رخدادی تلقی می‌شود که با هیچ چیز دیگری پیوند ندارد.
یکی از راهکارها این است که آن را نه فقط در کلام، بلکه در عمل به سایر فعالیت‌های سازمانی متصل کنیم. اگر برنامه‌ریزی استراتژیک را برنامه‌ریزی با بازه‌ای وسیع بدانیم، نیاز است که واحدهای کاری از آن به عنوان بستری برای برنامه‌ریزی عملیاتی کوتاه مدت‌تر خود
استفاده کنند.
اگر حوزه‌های وسیع‌تر سازمان برنامه استراتژیک خود را هر یک سال یکبار تعیین می‌کنند، هر واحد کاری باید از آن برنامه به عنوان بنیانی استفاده کند که اهداف و اغراض خودش را در سال مالی آتی بر آن مبنا
تنظیم می‌کند.
ما از اصطلاح ریزش آبشاری برای اشاره به تاثیراتی استفاده می‌کنیم که یک برنامه استراتژیک پرمعنی می‌تواند داشته باشد. برنامه دپارتمان‌ها بر برنامه واحدها و بخش‌های کاری موثر است و آنها به نوبه خود مستقیما بر تخصیص منابع و اهداف افراد تاثیرگذار هستند.
مزیت ریزش آبشاری در این است که می‌توان از فرآیند هدف‌گذاری فردی/واحدی برای تمرکز بر فهم موقعیت فعلی دپارتمان استفاده کرد و همچنین از طریق برنامه‌ریزی منسجم عملی، می‌توان فعالیت‌های روزمره کارکنان را با برنامه دپارتمان‌ها پیوند داد.
هر مدیر موظف است که برای ادغام و هماهنگی برنامه‌های خودشان با برنامه دپارتمان‌ها اقدام کند. بنابراین بهترین نقطه برای شروع همین مدیران هستند.
بسیاری از مدیران تجربه کافی برای هماهنگ سازی برنامه‌های استراتژیک با کار هرروزه ندارند. شاید ایده خوبی باشد که پیش از فرآیند برنامه‌ریزی استراتژیک، تمام افرادی که مشارکت دارند جمع شوند تا تصمیم بگیرند چگونه می‌خواهند برنامه را محقق کنند.
با اینکه ما غالبا به برنامه‌های استراتژیک از منظر انتشار و توزیع رسمی‌می‌اندیشیم، این دنیای هرروزه است که موفقیت واقعی در آن محقق می‌شود. اگر هر مدیر در هر گفت‌وگوی تصمیم‌گیرانه‌ای که با کارکنان دارد از برنامه استراتژیک به عنوان یک راهنمای عملی یاد کند، آنگاه کارکنان به تدریج متوجه می‌شوند که این برنامه برگه‌ای بلااستفاده و «مرده» نیست، بلکه ارتباطی عملی و واقعی با زیست کاری روزمره ایشان دارد.

این هم یکسری پیشنهاد مشخص
• با برنامه سازمانی مثل یک تار عنکبوت برخورد کنید که رشته‌هایش در تمام جنبه‌های سازمانتان تنیده شده است، من جمله بودجه، پرورش نیروی کار، هدف‌گذاری و مدیریت عملکرد، تمام تصمیم‌گیری‌های روزانه و غیره. این برنامه بخشی از نظام مدیریتی است، نه تکه‌ای جدا افتاده.
• از تمام موقعیت‌ها برای ارتباط دادن هرآنچه که مورد بحث است با برنامه استراتژیک استفاده کنید. تمام تلاش خود را بکنید تا زمان کافی به فرآیند برنامه‌ریزی استراتژیک اختصاص یابد.
• فرآیند برنامه‌ریزی استراتژیک فرآیندی ماهیتا تدریجی است. یعنی کاری نیست که بتوان در یک جلسه یک روزه آن را به انجام رساند. بنابراین فکر خوبی است که با کارکنان به گفت و شنود بپردازید و آنها‌ را در تمام مراحل این کار درگیر کنید. در هر مرحله، کسانی که مشارکت داشته‌اند نزد کسانی که حاضر نبوده‌اند می‌روند، مباحث غیرقطعی را به بحث می‌گذارند و اطلاعات لازم برای جلسه برنامه‌ریزی آتی را کسب می‌کنند.

از تعلل در کار دست بردارید

مترجم: رویا مرسلی
منبع: HBR
به نظر می‌آید که همه به نوعی میل به تعلل در کارها دارند. وقتی شخصی از ارنست همینگوی پرسید چگونه می‌توان یک رمان نوشت، او در جواب گفت «اول باید یخ‌هایتان آب شود». اما تاخیر در کارها می‌تواند اثرات بسیار منفی بر بهره‌وری و روح کار داشته باشد. تعلل درکار اجتناب ناپذیر نیست.

فهمیدن علت به تعویق انداختن کارها در ابتدا و سپس برداشتن قدم‌های درست برای جلوگیری از آن کمک می‌کند که بتوانید کار بیشتری انجام دهید و نسبت به خود احساس بهتری داشته باشید.

متخصصان چه می‌گویند
«ند‌هالوول» روانپزشک و نویسنده 12 کتاب، معتقد است تاخیر در کار، اغلب نشان دهنده این مساله است که کارتان بسیار زیاد است. او می‌گوید «ما کارها را به تعویق می‌اندازیم چون کارهای زیادی برای انجام دادن داریم» و البته می‌خواهیم ازآنچه انجام آن را دوست نداریم، طفره برویم.
ترسا آمابیل، استاد مدیریت کسب و کار در دانشکده بازرگانی‌هاروارد می‌گوید «بسیاری از افراد به این علت در کار تعلل می‌کنند که از کار سخت، بیم دارند.» اما همانطور که خودتان هم می‌دانید، این توجیهی برای تلف کردن وقت نیست.
در اینجا به پنج اصل اشاره می‌کنیم که به شما کمک می‌کند کارهای خود را مدیریت کنید واگرزمانی خواستید یک کار مهم را به تاخیر بیندازید، این اصول را به یاد بیاورید.


1- بفهمید چه موضوعی شما را از انجام کار باز می‌دارد

وقتی متوجه شدید که یک کار را به تعویق انداخته اید، ازخودتان بپرسید چرا. ‌هالوول اشاره می‌کند که معمولا دو نوع از کار وجود دارد که افراد از انجام آن طفره می‌روند:
• کاری که انجام آن را دوست ندارید. این رایج‌ترین علت تعلل است. همانطور که‌‌ هالوول می‌گوید «شما هرگز خوردن غذای مورد ‌علاقه‌تان را به تاخیر نمی‌اندازید».
• کاری که نمی‌دانید چگونه انجام دهید. وقتی دانش لازم را برای کاری ندارید یا مطمئن نیستید کاری را چگونه شروع کنید، در این صورت بیشتر احتمال دارد که از انجام آن اجتناب کنید.
وقتی متوجه شوید که چرا کاری را به تاخیر می‌اندازید، می‌توانید این چرخه را متوقف کنید و از پیامد تاخیرهای آینده جلوگیری
کنید.


2- برای خودتان ضرب‌الاجل تعیین کنید.

یکی از ساده ترین کارهایی که می‌توانید انجام دهید این است که یک برنامه زمانی برای خود تهیه کنید که در آن زمان و تاریخ سررسید هر بخش از کار مشخص شده باشد. آمابیل توصیه می‌کند «به محض اینکه پروژه را گرفتید، آن را به چند بخش که قابل مدیریت باشد، تقسیم کنید تا بتوانید آن را به طور متوالی تکمیل کنید».
سپس برای هر قسمت ضرب‌الاجل تعیین کنید. او می‌گوید «در تقویم کاریتان مشخص کنید که هر روز چه قسمتی از کار روز بعد را انجام دهید تا این امکان برایتان فراهم شود که بخشی از کار همیشه انجام شده باشد.
این «بخش‌های کوچک» باعث می‌شود کار بیشتر قابل مدیریت شود و به پیشرفت کار کمک خواهد کرد. انجام قسمت‌های کوچک‌تر پروژه همیشه بسیار آسان‌تر از پرداختن به کل پروژه است.
تعیین ضرب‌الاجل برای پروژه در عین حال اطمینان می‌دهد که کار به فراموشی سپرده نخواهد شد.
برای آنچه احتمال می‌دهید که در آن تعلل کنید در تقویم خود یادآوری بگذارید یا یک کاغذ کوچک روی صفحه کامپیوترتان بچسبانید. از هیچ نشانه بصری که به شما اطمینان دهد پروژه را فراموش نخواهید کرد، مضایقه نکنید.


3- انگیزه‌ها را افزایش دهید

ما اغلب به این دلیل از کار طفره می‌رویم که پاداش انجام یک کار خاص برایمان بسیار دور است. رجینا کانتی، استادیار روانشناسی دانشگاه کولگیت، مثالی را درباره پرداخت مالیات ارائه می‌دهد.
او می‌گوید «یک شخص ممکن است به خاطر اجتناب از جریمه‌های قانونی عدم پرداخت مالیات، نسبت به پرداخت آن به موقع اقدام کند، اما از آنجایی که این جریمه‌ها مربوط به آینده دور هستند و این کار از نظر او کاری خسته کننده است، ممکن است انگیزه کافی برای انجام آن نداشته باشید».
برای آنکه به یک کار به صورت فوری بپردازید، بر پاداش‌های کوتاه مدت تمرکز کنید.
می‌توانید این پاداش‌ها را خودتان ایجاد کنید. مثلا به خودتان یک استراحت با صرف چای بدهید یا یک صحبت کوتاه با یک همکار، وقتی که کار را به اتمام رساندید.
همچنین می‌توانید با ایجاد کمی‌تفریح در کار آن را دلپذیرتر کنید. مثلا همکاری با یک شخص برای یک پروژه مشکل یا ایجاد یک تفریح برای خودتان تا کار برایتان خسته‌کننده نشود.


4- دیگران را در کار دخالت دهید.

یکی از اصولی که ‌هالوول همیشه در کار بر آن تاکید دارد این است که «هیچ‌وقت به تنهایی نگران نشوید».
اگر نمی‌دانید کاری را چگونه انجام دهید، کمک بخواهید. از یک همکار یا دوست بخواهید راهنمایی تان کند یا ببینید پروژه‌های مشابه آنچه شما روی آن کار می‌کنید چگونه عمل می‌کنند و از کجا شروع کرده‌اند.
کانتی می‌گوید «دیگران بهترین منبع ایجاد انگیزش برونی هستند». اینکه شما از کسی بخواهید کارتان را باز بینی کند می‌تواند برای شما انگیزه ایجاد نماید چون می‌دانید که آن شخص انتظار دارد شما این کار را انجام دهید.
همچنین می‌توانید برای جلوگیری از تعلل در کار، با همکارتان تعامل داشته باشید: آنچه انجام می‌دهید را با او در میان بگذارید و با هم مهلت پایان کار را مشخص کنید.


5- برای خودتان عادت ایجاد کنید

هالوول می‌گوید «بعضی‌ها طوری شانه‌هایشان را بالا می‌اندازند و می‌گویند «کارهای من همیشه به تعویق می‌افتد» گویی که هیچ کنترلی بر این مساله ندارند.»
اما او در ادامه می‌گوید «البته که شما بر این مساله کنترل دارید و اگر بتوانید آن را تغییر دهید بسیار به خودتان افتخار خواهید کرد». او می‌گوید خودش نیز کارهایش را به تعویق می‌انداخته، اما خودش را تعلیم داد که این گونه نباشد.
او می‌گوید «من دیگر کارها را به هیچ وجه به تاخیر نمی‌اندازم بلکه فقط آن را انجام می‌دهم».
وقتی کاری را فورا انجام می‌دهید، در این کار منافع زیادی وجود دارد و عادتی است که می‌توانید آن را اشاعه دهید. آمابیل می‌گوید «فقط پنج دقیقه از روز را به پیشرفتی که داشته‌اید فکر کنید.
همچنین هرگونه تعللی که داشته اید را نیز به حساب آورید و فکر کنید روز بعد برای پیشرفت بیشتر چه قدم‌هایی می‌توانید بردارید». او پیشنهاد می‌کند که این کاررا وظیفه روزانه خود تلقی کنید.
بعد خودتان را ارزیابی کنید و نظر دیگران را نیز جویا شوید. آمابیل می‌گوید «مهم‌ترین کاری که برای مثبت نگه داشتن زندگی کاری خود می‌توانید انجام دهید ادامه پیشرفت در کار به شکل معنادار است».


اصولی که باید به خاطر داشت:

• مشخص کنید که در کدام کارها بیشتر احتمال دارد که تعلل و تاخیر داشته باشید.
• برای آنکه کارها را در یک قالب زمانی مشخص انجام دهید، با مشخص کردن ضرب‌الاجل انجام کار برای خود انگیزه ایجاد کنید.
• برای رسیدن به اهداف، به خودتان جایزه بدهید.


آنچه نباید انجام شود:

• نگویید که به تعویق انداختن کارها به طور ذاتی در وجودتان هست.
• کارهای مشکل را به تنهایی بر عهده نگیرید، از دیگران بخواهید که به شما در انجام آن کمک کنند.
• سعی نکنید پروژه را یکجا تمام کنید، آن را به قسمت‌های کوچک‌تر و قابل انجام تقسیم کنید.
• در زیر در این خصوص دو مورد کاوی آورده شده است.

موردکاوی شماره 1:
بدانید چرا
لیزا فرایتاگ که مشاور بازاریابی یک شرکت اینترنتی در سیلیکون ولی است، متوجه شد که دائما برنامه‌ریزی برای یک رویداد بزرگ بازاریابی را به تاخیر می‌اندازد. هر وقت فکر می‌کرد که چه کارهایی لازم است که برای این رویداد انجام شود، از آن طفره می‌رفت و تصمیم می‌گرفت به کار دیگری بپردازد. این مساله برای خودش هم عجیب بود: او به انجام پروژه‌های بزرگ عادت داشت و کارها هر چقدر هم که پیچیده بودند، او باز هم از عهده آن برمی‌آمد. اما این پروژه از این جهت متفاوت بود که افراد دیگری از جمله روسای ارشد سازمان نیز در آن حضور داشتند. او می‌گوید «وقتی در انجام کار به افراد دیگر وابسته می‌شوم، از انجام آن طفره می‌روم. ترجیح می‌دهم فقط یک کار را بر عهده بگیرم و فقط آن را انجام دهم.» در مورد این پروژه، از اینکه به دیگران وابسته باشد نگران بود، به خصوص در مورد مدیران پرکار که تعهدات زیادی دارند.
نگرانی لیزا کمکی به حل مساله نمی‌کرد و باید این کار را انجام می‌داد. او می‌گوید: «لیستی از همه کارهایی که باید انجام می‌شد تهیه کردم و سپس مشخص کردم که کدام کارها را باید اول انجام دهم». از آنجایی که بیشتر کارها نیاز به اطلاعاتی از طرف دیگران داشت، او اطلاعاتی را که از آنها می‌خواست به همراه زمان آن یادداشت کرد. این کار باعث شد که درخواستش از دیگران کاملا مشخص شود. او می‌گوید: «من متوجه شدم که نقش بسیار مهمی‌ در دخیل کردن افراد در پروژه دارم و مدیران ارشد نیز این کار من را تشویق می‌کردند.» البته پروژه هنوز هم برای لیزا پر استرس بود، اما او آن را انجام می‌داد. او می‌گوید: «من با خودم یک قرار گذاشتم. هر روز به خودم قول می‌دادم که اکنون 20 دقیقه روی این پروژه کار کنم و 20 دقیقه را هم بعد از ظهر به آن خواهم پرداخت.» بعد از آنکه او مدتی روی پروژه کار کرد، فهمید که هر روز کار آسان‌تر می‌شود. او در عین حال، یک پاداش طولانی مدت برای خود در نظر گرفت. وقتی پروژه تکمیل شد، او تیم رابه شام دعوت خواهد کرد.


موردکاوی شماره2:
ایجاد اولویت در ذهن
ژانت بنتون، دستیاراجرایی در یک شرکت تجهیزات پزشکی بود تا اینکه رییسش یک پروژه مهم اما با اولویت کم را برای انجام به او سپرد که ژانت در تکمیل آن به مشکل برخورد.ژانت خیلی زود متوجه شد که این پروژه را بیش از حد به تعویق انداخته است.
او با وجود همه کارهای فشرده‌ای که داشت حتی فرصتی پیدا نکرده بود که این پروژه را شروع کند. اما از آنجا که هیچ کس دیگری نبود که پروژه به او محول شود، تصمیم گرفت که آن را به قسمت‌های کوچک‌تر تقسیم کند. او می‌گوید: «موضوع اصلی این است که درک کنیم می‌توانیم قدم‌هایی برداریم حتی اگر همان روز به مقصد نهایی دست نیابیم». او پروژه را به بخش‌های کوچکی تقسیم کرد که بتواند هر بخش را طی 15 دقیقه انجام دهد.
او توسط یک نرم‌افزار برای خود یادآوری گذاشت که یک بار صبح و یک بار بعد از نهار به پروژه بپردازد و هر روز دو کار را به انجام رساند. قبل از آنکه هر روز شرکت را ترک کند، دو کاری را که باید روز بعد انجام می‌داد، یادداشت می‌کرد و به این ترتیب توانست پروژه را پیش ببرد و این کار تبدیل به اولویت روزانه او شد. او می‌گوید به این ترتیب «توانستم این پروژه را خیلی زود تکمیل کنم و از اینکه این پروژه از روی میز من برداشته شد خیلی خوشحال بودم».
همچنین ژانت روش‌های دیگری نیز برای خود در پیش گرفت تا مطمئن شود که در هیچ کاری تعلل نخواهد کرد. او می‌گوید: «من همیشه پروژه‌های پر زحمت را در یک پوشه شفاف قرار می‌دهم و آخر وقت اداری آن را روی صفحه کلید کامپیوتر می‌گذارم». به این ترتیب، وقتی او روز بعد وارد شرکت می‌شود به او یادآوری می‌گردد که کارهایی را باید انجام دهد که نمی‌تواند از انجام آن
طفره برود.