روزانه های مدیریت!

ممکن است شما از شکست خوردن نا امید و مایوس شوید ولی اگر امتحان نکنید، فنا خواهید

روزانه های مدیریت!

ممکن است شما از شکست خوردن نا امید و مایوس شوید ولی اگر امتحان نکنید، فنا خواهید

آنکس که بداند و بداند که بداند *** اسب خرد از گنبد گردون بجهاند
آنکس که بداند و نداند که بداند ***  بیدار کنیدش که بسی خفته نماند
آنکس که نداند و بداند که نداند  *** لنگان خرک خویش به منزل برساند
آنکس که نداند و نداند که نداند ***  در جهل مرکب ابدالدهر بماند
*********************************************************
آنکس که بداند و بداند که بداند ***  باید برود غازبه کنجی بچراند
آنکس که بداند و نداند که بداند ***  بهتر برود خویش به گوری بتپاند
آنکس که نداند و بداند که نداند ***  با پارتی وبا پول خر خویش براند
آنکس که نداند و نداند که نداند  ***  برپست ریاست ابدالدهر بماند

سلف سرویس و زندگی

این داستانی است درمورد اولین دیدار " امت فاکس" ، نویسنده و فیلسوف معاصر ، ‌از رستوران سلف سرویس ، هنگامی که برای نخستین بار به آمریکا رفت.

وی که تا آن زمان هرگز به چنین رستورانی نرفته بود در گوشه ای به انتظار نشست با این نیت که از او پذیرایی شود. اما هرچه لحظات بیشتری سپری می شد ناشکیبایی او از اینکه می دید پیشخدمتها کوچکترین توجهی به اوندارند، شدت گرفت. از همه بدتر اینکه مشاهده می کردکسانی که پس از او وارد شده بودند در مقابل بشقابهای پر از غذا نشسته و مشغول خوردن بودند.

وی با ناراحتی به مردی که بر سر میز مجاور نشسته بود، نزدیک شد و گفت: " من حدود بیست دقیقه است که در ایجا نشسته ام بدون آنکه کسی کوچکترین توجهی به من نشان دهد. حالا می بینم شما که پنج دقیقه پیش وارد شدید با بشقابی پر از غذا در مقابلتان اینجا نشسته اید! موضوع چیست؟ مردم این کشور چگونه پذیرایی می شوند؟

مرد با تعجب گفت: " ولی اینجا سلف سرویس است" سپس به قسمت انتهایی رستوران جایی که غذاها به مقدار فراوان چیده شده بود، اشاره کرد و ادامه داد به آنجا بروید، یک سینی بردارید هر چه می خواهید انتخاب کنید، پول آنرا بپردازید، بعد اینجا بنشینید و آنرا میل کنید! "

امت فاکس که قدری احساس حماقت می کرد، دستورات مرد را پی گرفت اما وقتی غذا را روی میز گذاشت ناگهان به ذهنش رسید که زندگی هم در حکم سلف سرویس است. همه نوع رخدادها، فرصتها، موقعیتها، شادیها، سرورها و غم ها در برابر ما قرار دارد. در حالی که اغلب ما بی حرکت به صندلی خود چسبیده ایم و آنچنان محو این هستیم که دیگران در بشقاب خود چه دارند و دچار شگفتی شده ایم از اینکه چرا او سهم بیشتری دارد که هرگز به ذهنمان نمی رسد خیلی ساده از جای خود برخیزیم و ببینیم چه چیزهایی فراهم است، سپس آنچه می خواهیم برگزینیم.


وقتی زندگی چیز زیادی به شما نمی دهد به دلیل آنست که شما هم چیز زیادی از او نخواسته اید