چگونه درست تصمیم بگیریم
مهارتهای زندگی > فرد - همه در زندگی مشکلاتی داریم که همیشه در حال مبارزه با آنها هستیم و از وجودشان گله داریم. اما تعریف مشکل چیست و شما خودتان چگونه مشکلاتتان را تعریف میکنید؟
مشکل را میتوان روبهروشدن با چالشی خاص تعریف کرد که هنوز نتوانستهایم راهحل مناسبی برای آن پیدا کنیم.مشکلات میتوانند به طور عینی قابل رویت باشند؛ مانند مشکلات مربوط به همکاران یا مدیر در محل کار؛ یا اینکه جنبه عاطفی داشته باشند مثل احساس گناه به خاطر نرفتن سرکار یا جلسه امتحان. اما مشکلات عینی و عاطفی معمولا با هم تداخل پیدا میکنند.
فردی که کارش را از دست داده دچار ناراحتی و گاه افسردگی میشود و خود را فردی شکست خورده میداند و درنتیجه بیمیلی او در جستوجو برای یافتن کار، این تصور را تقویت میکند. این مثال نمونهای از بروز مشکل است؛ یعنی با اتخاذ راهحلی، بر مشکلات اولیه فرد افزوده میشود؛ اما این در حالی است که تجربه درونی فرد احتمالا به او میگوید که در آن شرایط، واکنش درستی نشان داده است.
در اینجا در خصوص مدیریت استرس و حل مشکلات، 2روش مهم پیشنهاد میشود:ساختن با مشکلات و نوع دیگر کنار آمدن با هیجانات عاطفی. در سازش با مشکلات باید با موقعیتهای پرتنش مقابله کرد؛ طوری که بتوان باعث تغییر و اصلاح آنها شد که در موارد احساسی و عاطفی هم رنج و غم تابع این وضعیت میشود.
اگر موقعیت و شرایط تغییر ندادنی را درنظر بگیریم، پذیرش حالت احساسی و هیجانی مهمترین راهحل است.در این روش باید به فرد کمک کرد تا طرز فکر خود را در مورد آن موقعیت تغییر دهد؛ مثلا فرد به این نتیجه میرسد که از دستدادن شغلش بخشی از واقعیتها در مورد نوع کار اوست، این وضع ممکن است برای هرکسی پیش بیاید؛ بدینترتیب خودش را مقصر و ضعیف نمیداند.
گام اول، کنترل احساسات
برای اینکه بتوانید درست فکر کنید و در نتیجه به خوبی از عهده مشکلات برآیید باید ابتدا روی احساسات خود کنترل داشته باشید. کنترل احساسات، کلیدی حیاتی برای کنترل فشارهای روحی است. برای دستیابی به این امر باید عقاید و نظراتی را که به طور کلی باعث به وجود آمدن واکنشهای احساسی و رفتاری شما در برخورد با واقعیتها میشوند تغییر دهید یا آنها را اصلاح کنید.
مشکلات را میتوان در چندین مرحله بررسی و حل کرد؛ شناسایی مشکل (من از چه چیزی ناراحتم؟)، انتخاب هدف (چه چیزی میخواهم؟)، پیدا کردن روشهای مختلف (چه کاری میتوانم بکنم؟)، بررسی احتمالات و پیامدها(چه پیش میآید؟)، تصمیم درست و به موقع بگیرید (چه تصمیمی بگیرم؟)، کارتان را به مرحله اجرایی بگذارید (چگونه عمل کنم؟)، ارزیابی صحیحی از موقعیت خود داشته باشید (چه نتیجهای میگیرم؟).
مراحل حل مشکل
مری شغل خود را ترک کرد تا بتواند کار بهتری پیدا کند ولی بعد از اینکه مهارت جدیدی آموخت، نتوانست کار مناسبی پیدا کند. او میخواست قبل از اینکه دوره آموزشیاش تمام شود، کار جدیدی را آغاز کند. او دوست داشت با موفق شدن در کار جدید، مطمئن شود که تغییر شغلش واقعا بجا بوده است!
مری میدانست که اعتمادبهنفس و موفقیت به احتمال زیاد بعد از اینکه مدتی در این کار تلاش کند، حاصل میشود، نه قبل از آن؛ اما چون تضمیمی برای این موفقیتها نبود احساس میکرد اعتماد لازم را به خود ندارد تا بتواند پیشرفت کند.
مری دائم خود را سرزنش میکرد که شاید نباید کارش را تغییر میداد و به تدریج امیدش را برای موفقیت در کار جدید از دست میداد. او وقتی میدید پیشرفت دیگران بیشتر از اوست با خود میگفت: «چرا من نمیتوانم موفق شوم؟» اما آیا بهتر نیست در چنین مواقعی یاد بگیریم مشکلات را به گونه دیگری مطرح کنیم تا دیگر غیرقابل حل به نظر نرسند و در عوض بتوانیم مشکل را حل کنیم و پیروز شویم؟
بهتر است ابتدا نقاط قوت، تواناییها و مهارتهای خود را در زمینه حل مشکل شناسایی کنیم. اما اگر نمیتوانیم آنها را به خوبی تشخیص دهیم، بهتر است اهداف خود را بیان کنیم و سپس مشخص سازیم که چه چیزی مانع میشود تا نتوانیم به آنها برسیم.فراموش نکنید برای رسیدن به اهداف خود باید به صورت مشخص و جزئی آنها را بیان کرد تا بتوان میزان پیشرفت را هم به تدریج مشاهده کرد.
از هدفهای کلی، مبهم و غیرواقعبینانه پرهیز کنید. همچنین اهداف باید در حیطه کنترل شما باشند (طوری نباشد که نتوانید آنها را کنترل کنید). مثلا «همکارم باید بیشتر کار کند و تمام مسئولیتها را بردوش من نگذارد!» این هدف در واقع مسئولیت دستیابی به هدف را منوط به همکاری میکند که همیشه از زیرکار شانه خالی میکند و با شما همکاری نمیکند!
هدفی که در این مورد میتوانید برای خود تعیین کنید میتواند به این صورت باشد: «میخواهم یاد بگیرم صریح و قاطع باشم تا بتوانم با دیگران درباره مشکلاتی که برایم پیش میآورند صحبت کنم و با همدیگر تغییرات لازم را به عمل آوریم.»
در مرحله بعد شما میتوانید به راهحلهای مختلفی که پیشرو دارید به خوبی توجه کنید و بهترین آنها را برگزینید. اگر شروع کردن این کار برای خودتان سخت است، میتوانید از دوستانتان بخواهید که راهحلهایی را به شما پیشنهاد بدهند و پس از آن پیامدهای ناشی از هر تصمیم را هم به خوبی بررسی کنید. در این مرحله باید مزایا و مضرات همه راهحلهایی را که در ذهن خود دارید به خوبی بررسی کنید تا مطمئن شوید بهترین راه کدام است.
بعد از اینکه تمام مراحل تصمیمگیری را پشتسر گذاشتید، حالا باید آن را اجرا کنید و مطمئن باشید که موفق خواهید شد و به خود و انتخاب خود نیز اعتماد و اطمینان کافی داشته باشید.اما یک چیز را فراموش نکنید و آن این است که اگر میخواهید گام درستی برای مبارزه با مشکلات خود بردارید. فراموش نکنید که تصمیمگیری همواره با ریسککردن و احتمال وجود خطر و کسب تجربه توام است.
در واقع خطر کردن نشانه سلامت روانی است؛ زیرا شخصی که اینگونه عمل میکند، نشان میدهد که دوست دارد به اهداف بلندپروازانه خود برسد، از شکست و بدشانسی نمیترسد و میخواهد زندگی پرماجراتری داشته باشد و خود را در زندگی محدود نکند. باوجود این توجه داشته باشید که منظور این نیست که خطر کردن همیشه مثبت و مطلوب است بلکه این بدینمعناست که در هر موردی که میخواهید خطر کنید، خوب به همه جوانب آن فکر کنید.
تصمیمگیری سریع!
یکی دیگر از چیزهایی که در مورد تصمیمگیری مهم است این است که همه ما دوست داریم بتوانیم سریع تصمیم بگیریم!
معمولا از سریع تصمیمگرفتن به عنوان خصوصیتی مثبت یاد میشود، مانند افرادی که میتوانند در شرایط بحرانی خیلی روشن و سریع فکر کنند یا وقتی تصمیمی گرفتند تا آخر کار پای آن بایستند.
اما تصمیمگیری سریع همیشه هم درست از آب درنمیآید البته روشهای تصمیمگیری افراد با هم فرق میکند(مثلا برخی محتاطانه و بعضی نسنجیده و تحریک شده تصمیم میگیرند) و به عبارت دیگر، افراد در شرایط مختلف روشهای متفاوتی را اتخاذ میکنند؛ مثلا شاید شما در مورد تصمیمهایی که مربوط به شغلتان میشود، منطقی باشید اما در قضاوت درباره مردم به گونهای دیگر رفتار کنید یا همچنین در مورد فرزندانتان نیز به شیوهای دیگر.
تصمیمگیری کاری تحلیلی و خلاقانه است. خلاقیت شامل فرایندی است که تفکر متفاوت نامیده میشود. تفکر متفاوت به معنای قبول ریسک هنگام فکر کردن است، به گونهای که شاید طرز فکر شما مغایر با منطق باشد، به نظر دیگران درست نباشد و بیمعنی جلوه کند. بنابراین تفکر خلاقانه اغلب بیانگر کنار گذاشتن موقتی تفکر عاقلانه است تا در فکر شما ایدههای جدیدی بتوانند ظهور کنند و دیدگاههای جدیدی پدید آیند.در واقع تغییر کردن، در گرو مخاطره کردن است.
خطر کردن به شما امکان میدهد تا به خود اعتماد کنید و باوجود تمام مشکلات، خودتان را باور داشته باشید. امیدتان را از دست ندهید، از اشتباهات خود تجربه بیندوزید و شانس و امکان رسیدن به اهداف مهم را فراهم کنید.تردید در تصمیمگیری جلوی خطر کردن را میگیرد و تصمیمگیری نسنجیده شما را از خطر کردن و جسور بودن میترساند.البته منافع و مضرات هرکاری باید به دقت بررسی شود. در تصمیمگیری باید خلاق بود. بنابراین باید تمام جنبههای کار را بررسی کرد و به اصطلاح بدون ترس و دودلی دل را به دریا زد.
عادات مثبت و منفی درکار
مهارتهای زندگی > شغل - ترجمه ناهید مهریزی :
اگر در دنیای کار تازه وارد باشید مطمئنا مشتاق هستید که هر چه زودتر مهارتها و دانشتان را ارائه دهید. با چند عادت کاری مؤثر و کارآمد میتوانید بهرهوریتان را افزوده و با مستمر و مصر بودن امکان موفقیت را افزایش دهید.
1- داوطلبشدن برای انجام کارها
یکی از بهترین راهها برای نشان دادن این نکته که شما یک یادگیرنده مشتاق هستید و از کار سخت نمیترسید، داوطلب شدن برای انجام وظایف است؛ بهخصوص کارهایی که هیچکس علاقهای به انجام آن ندارد. بههرحال قبل از انجام کار مهارتها و دانستههایتان را ارزیابی کنید تا ببینید آیا میتوانید بهطور متقاعد کنندهای از عهده امور برآیید یا خیر؟ اگر نتیجه ارزیابی مثبت بود پیش بروید و کار را انجام دهید.
ضمنا تعهدات و زمان تحویل کار را به خاطر داشته باشید. فکر نکنید فرصت زیادی برای انجام کار دارید. وقتی پروژهای را شروع میکنید تا آخر آن را ببینید. شما بهعنوان فردی که مشتاق انجام کار اضافی است و همچنین کسی که کار را تا پایان دنبال میکند، دیده شدهاید؛ اینها نخستین عاداتی است که باید درونی کنید.
2- با مردم مهربان باشید
مطمئنا همه ما این جمله را شنیدهایم که «با مردم بدون توجه به رتبه و درجه آنها مهربان باشید». بهنظر، این نکته فلسفی میآید اما وقتی با مردم مهربان باشید آنها راهشان را برای کمک به شما باز میکنند، آنهم در سازمانی که هرگز نمیدانید به چه کمکهایی نیاز خواهید داشت. همکاران اغلب دوست دارند با افراد مهربان و مستعد کار کنند. وقتی این عادت کاری مؤثر و کارآمد را دارید، دیگران میخواهند شما در گروهشان کار کنید. مهربان بودن با مردم یک عادت متداول است. نکته دیگری در مورد این عادت بخصوص وجود ندارد که مجبور باشید مهارتی در زمینه آن به دست آورید؛ یک خنده و یک وقت بخیر گفتن در اول صبح شروع خوبی است. در این روزها و در این دوره که افراد در محیطهای کاری تحت استرس هستند، آیا اضافه کردن یک استرس به دیگران لزومی دارد؟ خوبی، اغلب با خوبی تلافی میشود و میتواند سطح استرس را کم کند.
3- اولویتبندی کارها
همه ما دوست داریم کارهایمان را با مواردی شروع کنیم که به ذهنیتمان نزدیکترند. بههرحال اغلب این موارد ممکن است در مجموعه کارهای فوری و مهم نباشد. وقتی کاری را انتخاب میکنید که بیشتر مورد علاقه خودتان است تا مواردی که برای محیط کار ضرورت و فوریت دارد، فرصت خودتان را برای کسب موفقیت از بین بردهاید. فهرستی از کارهایی که برای شرکتتان اهمیت استراتژیک دارد، انتخاب کرده و نقش خودتان را برای کامل کردن این وظایف جهت رسیدن به یک هدف مشترک مشخص کنید. وقتی کارها را اولویتبندی میکنید کارآمدتر هستید.
4- مثبت باقی بمانید
وقتی کسی در محیطی تازهوارد است، طبیعی است که احساس مطبوعی نداشته باشد، بهخصوص اگر قبلا در یک محیط کاری نبوده است. شما با افراد جدیدی سر و کار دارید که در محیط کار بسیار متفاوت از محیط مدرسه و دانشگاه رفتار میکنند؛ زمان میبرد تا به این موارد عادت کنید. در هر سازمانی تعدادی از سیاستهای کاری هر چند در ابعاد کوچک وجود دارند که با آنها سر وکار خواهید داشت، پس باید با آنها آشنا شوید. از بالا به همه این موارد نگاه کنید و در مواجهه با چالشها مثبت باقی بمانید. در این صورت روی اهدافتان متمرکز میمانید و تصمیمات بهتری میگیرید.
5- مشکلات را مشخص کنید اما راهحل هم بیاورید
یک عادت کاری مؤثر دیگر این است که هر وقت مشکلی را مطرح میکنید راه حلی هم بیاورید. به خاطر داشته باشید وقتی مسئلهای دارید اما راهحلی ندارید بهعنوان فردی که صرفا گله و شکایت میکند مشخص میشوید. از این برچسب دوری کنید و راهحل بدهید. این رویه همچنین برای رئیستان آشکار میکند که شما قبل از اینکه با مشکلات نزد او بروید به راهکارها هم فکر کردهاید.
این پنج عادت کاری در نگاه اجمالی بهنظر عادات متداول میآیند. اما بههرحال در محیطهای کاری افراد اغلب این عادات کاری پایه را فراموش کرده یا به قدر کافی آنها را تمرین نمیکنند، درحالیکه درونی کردن آنها و تمرین مداوم، فرصت را برای موفقیت افزایش میدهد.
عادات منفی
همه افراد چند نقطه ضعف در رفتارهای کاریشان دارند، اغلب اوقات این موارد باعث آزار و اذیت دیگران میشود و نهایتا مشکلاتی را در موقعیت شغلیشان بهوجود میآورد. برخی از این عادات از رفتارهایی که مرتبا تکرار میشود، ناشی میشود و طی زمان این رویه بهصورت خودکار درمیآید. شما آنها را انجام میدهید بدون اینکه تشخیصشان بدهید؛ پس باید روی این مسائل کار کرد. اینجا برخی عادات مضر که باید برای از بین بردن آنها تلاش کرد، مطرح میشود:
به تعویق انداختن کارها
به تعویق انداختن فعالیتها باعث بهوجود آوردن مشکلات جدی میشود؛ حتی اگر فکر میکنید نتیجه نهایی کاری عالی است. در شرایطی که شما در یک مکان ثابت میمانید تا کارتان را کامل کنید نیز امکان دارد با خطر یک مانع غیرمنتظره که باعث میشود فرجه زمانی را از دست بدهید، مواجه شوید. حتی اگر آن موقعیت خارج از کنترل شما باشد، همه تعجب میکنند که چرا یک برنامه بهتر طراحی نکرده و فوریتهای دقایق آخر را محاسبه نکردید. بخشی از این عادت ناشی از تلاش برای کامل کردن کار است. به خاطر داشته باشید که انجام دادن بهترین کار ممکن مهمتر است. شاید هم کار برای شما معنادار نیست یا دوست دارید کارهایی را انجام دهید که برایتان تازگی دارند. این رویه فرصت را برای پیشرفت شغلی به خطر میاندازد. پروژههایی که به تاخیر میافتند باعث استرس خودتان و صدمه دیدن کیفیت کار میشود.
کاربر بینظم
پست الکترونیک این روزها ماهیت دوم بیشتر افراد شده است. در ارتباطات غیررسمی، آنها یک یادداشت پستی رقمی هستند. گاهی اوقات ما یک پیام را تایپ میکنیم و آن را بدون ویرایش یا کنترل دوباره دریافتکنندهها ارسال میکنیم؛ این روش نابودگر است. اگر تا بهحال به این نکته توجه نکردهاید، آن روز بهزودی خواهد آمد که شما تصادفا نامهای را برای همه ارسال میکنید و تعداد زیادی از خوانندگان یادداشتی را دریافت میکنند که شما درنظر داشتهاید فقط یکی از همکارانتان آن را بخواند.
اشتباه گرفتن مفهوم رفتار غیررسمی با رفتار بیادبانه
در بسیاری از مراکز کاری، رئیس تصمیمگیرنده است اما خیلی سختگیر نیست. شاید کارکنان او را با نام کوچک صدا کنند یا بعد از ساعات کار با او به گپ و گفتوگو بپردازند اما بههرحال همچنان او رئیس است و دیگران کارمند؛ کسی که میگوید هرکسی چه کاری انجام دهد و میتواند دیگران را اخراج کند. حین صحبت کردن با او، بهعنوان مثال وقتی که در حال ارائه گزارش هستید یا زمانی که بهعنوان نزدیکترین دوست با وی صحبت میکنید، مرزها را درنظر بگیرید. شما باید ملاحظه حیطه اقتدار و اختیارات او را بکنید.
سوءاستفاده از آزادی عمل
برخی از شرکتها درباره ساعات ورود و خروج حساس هستند. بقیه هم مقرراتی دارند اما زیاد سختگیر نیستند و مراقبت خاصی صورت نمیگیرد. اما بههرحال اگر هر روز یک ساعت دیر برسید و بعد از ظهر یک ساعت زودتر بروید با وقتی که طی روز هدر میرود شهرتتان لطمه میبیند.
خودداری از مشارکت در فعالیتهای جنبی
یکی از نشانههای خردمندی عمل کردن به این نصیحت است که فعالیتهای جنبی و حرفهای با هم تداخل نداشته باشد. امتناع از مشارکت در هر نوع فعالیت جنبی و جمعی به موقعیت کاری شما کمک نخواهد کرد. لزومی ندارد شما در تمام مراسم شرکت کنید، اما خوش برخورد بودن با همکاران و ایجاد تعامل کمک میکند زمینه دوستیها و اعتمادها را بهوجود آورید. به این ترتیب شما و دیگران بهتر همدیگر را میشناسید تا اینکه همیشه فقط در حال گذر در راهروهای اداره یکدیگر را ببینید.
همیشه دیر رسیدن
این مورد همان مفهوم سوءاستفاده از آزادی عمل نیست؛ مسئله اعتماد است. اگر شما دیر سر کار، جلسات یا پروژهها حاضر شوید، رئیس و همکارانتان این امر را ویژگی شما خواهند دانست و هنگامی که یک برنامه تبلیغاتی یا مسئله سروکار داشتن با یک مشتری که زمان و تعاملات در آن نقش بازی میکند، مطرح است، قبل از اینکه به شما فرصت داده شود، به دیگران فکر خواهد شد. چه کسی به شخصی که نمیتواند وقتش را مدیریت کند اعتماد دارد؟
مقرراتی بودن
یکی از جنبههای غیرمنصفانه دنیای کار این است که گاهی اوقات بهنظر میرسد شما نمیتوانید برنده باشید. اما گاهی اوقات سهلانگاریهای خود فرد این تصور را بهوجود میآورد. اگر استخدام شدهاید تا کاری انجام دهید- که حتما همینطور است- بیشتر رؤسا نمیخواهند روزتان را با خواندن کتاب مورد علاقهتان بگذرانید. دلیل: شما استخدام شدهاید که کار کنید، پس به آن بپردازید. اما اگر مدیر مربوطه با یک پروژه جدید که خارج از محدوده وظایف معمول شماست، نزدتان میآید، باید آن را انجام دهید. «از من نخواهید که آن را انجام بدهم»؛ این چیزی نیست که بخواهید به او بگویید.
عملکردن بهعنوان یک مخالف دائمی
ما همه شخصیتهای پرشور و شوق را دوست داریم اما سعی نکنید شخصی باشید که در جلسات همیشه یک ایده متفاوت دارد و میگوید ایده هر فرد دیگری نابخردانه است. صداهای مخالف اغلب در محیطهای کاری گم میشوند زیرا بسیاری از کارمندان مشتاق، مطیع و گوش به فرمان هم هستند. مخالفت زیاد عصبیکننده است و باعث میشود افراد از شنیدن صدای شما وحشت کنند. تلاش کنید یک متفکر انتقادی باشید اما مطمئن شوید که بهترین کار را برای شرکت انجام میدهید و فقط سعی نمیکنید بلندترین صدا در اتاق باشید.
تهمت زدن به شرکت
در وبلاگها، فیس بوک و سایتهای متفاوت با بدگویی درباره رؤسا و اینکه چقدر از وضعیت کاری متنفرید، فرصت زیادی برای نابود کردن موقعیتتان دارید! این مسائل را خصوصی نگه دارید. اینترنت یک محیط عمومی است و کامنتها راهی به سمت افراد اشتباه پیدا میکنند. بهعنوان مثال شما مسلما نمیخواهید بیرون دفتر رئیستان بایستید و به همکارتان بگویید چقدر آماده ترک کار هستید، پس این تمایل را در یک محیط باز مثل اینترنت هم ابراز نکنید.
مجادلههای اداری
مجادلههای اداری اغلب بهوجود میآیند و گاهی اوقات روی آنچه میتواند به شما سود برساند، تسلط دارند. اما نباید وقت زیادی صرف جنگ و ستیزهای اداری بکنید و وارد بحثهایی شوید که خارج از کنترل شماست. اگر یکی از طراحان این نمایشها و مجادلهها باشید، شهرت بدی بهدست میآورید چون کسی هستید که مشکلات را آغاز میکند و هیچکس به او اعتماد ندارد. این بدنامی یک ویژگی است که شما را از یک محیط کاری به محیط دیگر دنبال میکند.
بازیهای کامپیوتری و چتکردن (گپ و گفتوگوی روی خط)
چند دفعه دیدهاید که همکارانتان با تلفن صحبت میکنند، یا با بازیهای کامپیوتری مشغول هستند و شما که برنامههایتان مرتبط با آنهاست، کلافه شدهاید؟ این عادات بد، بهرهوری ساعات کار را کاهش میدهد. در شرکتهایی با مقررات سخت این رفتارها میتواند موقعیت فرد را به خطر بیندازد.
از بین بردن چنین عادتی با این تشخیص که شخصا مسئول کار هستید، ساده است. به کار توجه کرده و تلاش کنید یک کار کیفی تحویل دهید. مکررا این نکته را بهخودتان یادآوری کنید. ضمنا بازیها و نرمافزار چت (گپ و گفتوگوی روی خط) را روی کامپیوترتان نصب نکنید.
نحوه صحبت کردن (تیکهای گفتاری، به کار بردن واژگان و اصطلاحات نامناسب)
وقتی شما شروع به صحبت میکنید افراد دید خاصی نسبت به شما پیدا میکنند. حالا درنظر بگیرید که چطور عادت استفاده نامناسب از واژگان میتواند برای ما و پیشرفتمان در محیط کار مضر باشد. این امر بهخصوص برای افراد تازه کار حقیقت دارد. آنها فکر میکنند هنوز در محیطهای دوستانه و دانشگاهی هستند و همان نحوه بیان را در محل کار دارند.
چگونه عادات بد در محیطهای کاری را بهطور موفقیتآمیز از بین ببریم:
1- بخواهید که عادات بد را تغییر دهید. بدون این خواسته هیچ رویهای بهصورت مثبت عمل نمیکند.
2- بخواهید که پیشرفت کنید و موفق باشید. بهخودتان بگویید که میخواهید بر این عادت بد غلبه کنید. افرادی که فکر میکنند شکست خواهند خورد، معمولا کار را قبل از اینکه به نیمه راه برسند، رها میکنند.
3- یک تعهد محکم و پابرجای شخصی به لحاظ زمان و انرژی بهخودتان بدهید؛ بدینمعنا که یک برنامه طراحی و روی آن کار کنید.
4- درباره جایگزینهای عادات بد فکر کنید یک کار ساده را انتخاب و با آن شروع کنید.
5- نسبت به رفتارهای بد هشیار باشید و به محض اینکه توانستید رفتار جایگزین را شروع کنید. با قدمهای کوچک شروع کنید و متقاعدشدن را توسعه دهید. همانطوری که پیش میروید برای خودتان هدفهای بزرگتر درنظر بگیرید.
6- صبور باشید. تغییرات رفتاری نیاز به زمان و حمایت دارد. به تمام دوستان و همکاران درباره برنامهتان بگویید و از آنها بخواهید که شما را حمایت کنند. با جلب حمایت و تشویق دیگران سفر شما برای از بین بردن عادات منفی به تنهایی انجام نمیشود.
نویسنده: پیتر جونز
مترجم: غلامرضا کیامهر
ماموریت سوم: توسعه استراتژی و طرح عملیاتی
کارآفرینان بزرگ (Tycoons) افرادی استراتژیست هستند که تاکتیکهای تحقق استراتژی را هم به خوبی میشناسند.
![]() |