روزانه های مدیریت!

ممکن است شما از شکست خوردن نا امید و مایوس شوید ولی اگر امتحان نکنید، فنا خواهید

روزانه های مدیریت!

ممکن است شما از شکست خوردن نا امید و مایوس شوید ولی اگر امتحان نکنید، فنا خواهید

موفقیت همزمان در خودروسازی و کشتی‌سازی

شرکت هیوندای موتور، یک کارخانه اتومبیل سازی در جنوب کره است که از شرکت‌های اصلی گروه «هیوندای کیا»، پنجمین تولیدکننده بزرگ اتومبیل دنیا در سال 2009 است. در سال 2008 و قبل از ادغام با کیا، هیوندای به تنهایی رتبه هشتم این لیست را به همراه رتبه اول سریع‌ترین رشد خودروسازان در اختیار داشت.


هیوندای که دفتر مرکزی آن در سئول کره جنوبی قرار دارد، بزرگترین سیستم تولید یکپارچه اتومبیل را داشته و قادر است یک میلیون و ششصد هزار دستگاه خودرو در سال تولید کند. همچنین صنایع سنگین هیوندای بزرگترین تولیدکننده کشتی در دنیا است.
واژه هیوندای در زبان کره‌ای به معنی «تاز‌گی» بوده و لوگوی هیوندای یک بیضی است که با حرف H (با فونت خاص و بیضی مانند) درون آن مارک هیوندای را تشکیل می‌دهند. همچنین می‌توان آن را به نوعی سمبلی از هدف کارخانه برای پیشرفت نامید. بدین صورت که بیضی نمادی از گسترش و افق جهانی بوده و حرف H مورب نمادی از 2 انسان (یعنی کارخانه و مشتری) است که دست مشارکت داده‌اند.
مجموعه کارخانجات و سازمان‌های مرتبط با هیوندای، توسط چونگ جو یونگ از کره ‌جنوبی در سال ۱۹۴۷ میلادی به عنوان یک شرکت ساختمانی بنا‌ شد و در نهایت مجموعه هیوندای تبدیل به بزرگترین کمپانی زنجیره‌ای کره‌جنوبی شد. در سال 1975 آنها اولین خودرو کره‌ای با نام «پونی» را تولید کرده و از سال بعد صادرات آن به اکوادر را آغاز کردند.
در سال 1991 شرکت موفق به تولید اولین موتور گازوئیلی خود گردید و در 1996 شرکت هیوندای موتور هند تاسیس شد. کارخانه هیوندای در سال 2003 بزرگترین کمپانی تولیدی ماشین در کره و هفتمین در دنیا بود. در ماه مارس 2008 هیوندای برای مقابله با رکود در صنعت خودرو، بازار مناطق روستایی در هند را مورد توجه قرار داد.
در سپتامبر 2008 هیوندای اعلام کرد از سال آینده میلادی ساخت واحد تولیدی خود را در برزیل آغاز خواهد کرد. ظرفیت تولید سالانه این واحد حدود 100هزار دستگاه خودرو بود. تمامی‌محصولات این واحد از قابلیت مصرف همزمان الکل و بنزین برخوردار بوده و در تمام آمریکای لاتین بازاریابی خواهند شد.
در نوامبر 2008 شرکت هیوندای با هدف تولید خودرو i20 حدود صد میلیون دلار در شهر ایزمیت ترکیه سرمایه‌گذاری کرد. هدف اولیه برای ظرفیت کارخانه مذکور، تولید 80 هزار دستگاه در سال بود که قرار شد 70 هزار دستگاه آن به بازار کشورهای اروپایی صادر شود. اشتغالزایی درخور توجه این کارخانه و اقدامات موثری که شرکت هیوندای در سال‌های اخیر انجام داده، محصولات این شرکت و به خصوص خودروهای سواری تولیدی آن را به یکی از محبوب‌ترین خودروها در ترکیه تبدیل کرده است.
در دسامبر 2008 شرکت هیوندای کره جنوبی و شرکت بائوتو بئی بن (تولید و صادرکننده کامیون در چین) توافقنامه سرمایه‌گذاری مشترک امضا کردند. در این قرارداد شرکت خودروسازی هیوندای موتورز کره جنوبی در پروژه مشترک سرمایه‌گذاری چین به ارزش 400 میلیون دلار شرکت کرد. سهم هیوندای در این پروژه 50 درصد بود و شرکت چینی یاد شده با این همکاری قادر به افزایش تولید کامیون از 40 هزار دستگاه به 100 هزار دستگاه تا سال 2014 میلادی می‌شد.
در آن سال یک شرکت دولتی مجری طرح‌های بیمارستانی قزاقستان نیز قراردادی به ارزش 78/5میلیون دلار با شرکت هیوندای کره جنوبی برای ارائه بسته جامع و واحدی برای بهبود خدمات‌رسانی و اجرای عملیات بیمارستانی در قزاقستان امضا کرد. مسوولان شرکت هیوندای اعلام کردند با این معامله وارد بازار بزرگ و رو به رشد تولید وسایل نقلیه تجاری خواهند شد و بدین ترتیب این شرکت به عنوان شرکتی که مجموعه کاملی از وسایل نقلیه را تولید می‌کند، شهرت خواهد یافت.
شرکت هیوندای موتور در فوریه 2009 اعلام کرد، صادرات خودرو از کارخانه این شرکت در هندوستان به مرز یک میلیون دستگاه رسیده است. شرکت هیوندای اولین خودروسازی است که در هندوستان به چنین موفقیتی دست یافته است.
میزان فروش خودرو در بازار آمریکا در ماه ژوئن 2010 با کاهش روبه‌رو شد و این مساله موجب شد تا پیش بینی کارشناسان در اوایل امسال در مورد افزایش فروش و رونق صنایع بزرگ خودروسازی آمریکا با چالش جدی روبه‌رو شود. شرکت هیوندای نیز پیش‌بینی کرد میزان فروش خودرو در بازار آمریکا امسال به کمتر از 3/11 میلیون دستگاه خواهد رسید.
اکنون اتومبیل‌های هیوندای در سراسر جهان وجود دارند. این شرکت بیش از 75 هزار کارمند در سراسر دنیا داشته و خودروهای آن توسط حدود شش هزار نمایندگی مجاز و نمایشگاه اتومبیل در 193 کشور جهان به فروش می‌روند. درآمد این شرکت در سال گذشته میلادی بالغ بر 31 میلیارد دلار بوده است. هیوندای با شعار«به شیوه خود برانید»، امید دارد تا سال 2011 تولید خود را به 6 میلیون دستگاه معادل 9درصد بازار جهانی خودرو برساند.

ثروتمندترین فرد در استرالیا و نیوزیلند

گرائم‌هارت، ثروتمندترین فرد در استرالیا و نیوزیلند، با ثروت 3 /5 میلیارد دلار در سال 2010 از سوی مجله فوربس صد و چهل و چهارمین فرد ثروتمند دنیا معرفی شده است.


وی در حال حاضر یکی از ماهرترین افراد در خریدهای استقراضی (Leveraged Buyout) است (مقصود از خریدهای استقراضی این است که شرکتی سهام عمده شرکت دیگر را می‌خرد و برای بازپرداخت وام‌های گرفته شده دارایی‌های خریداری شده را به گرو یا رهن می‌گذارد).‌هارت در سال 2007 از سوی مجله شنوندگان نیوزیلند به عنوان بیست و نهمین فرد قدرتمند نیوزیلند معرفی شد.
گرائم‌ هارت در سال 1955 در نیوزیلند متولد شد.
گرائم‌ هارت مدرسه را در سن 15 سالگی رها کرد. موفقیت‌ هارت در کسب و کار ناشی از سخت کوشی و تواضع او در کار بود. او در دوران جوانی به عنوان یک صافکار بدنه ماشین و سپس یک راننده کامیون مشغول به کار شد. وی تحصیلات خود را ادامه داد و سپس به دانشگاه اوتاگو رفت و در سال 1987 از این دانشگاه با مدرک MBA فارغ‌التحصیل شد. پایان نامه او درباره تدوین یک استراتژی برای یک شرکت کوچک به نام رنک بود تا بتواند تبدیل به یک شرکت بزرگ شود. این استراتژی بر پایه استفاده از جریان وجوه نقد شرکت‌های با عملکرد خوب برای افزایش سرمایه این شرکت تدوین شده بود.
گرائم در سال 1990 شرکت چاپ دولتی را به قیمتی زیر ارزش بازار آن خرید که سود زیادی برای او به همراه داشت. وی سال بعد از آن، گروه وایتکاولز را خرید که در آن زمان شامل یک فروشگاه زنجیره‌ای کتاب و لوازم التحریر می‌شد.
در حال حاضر گروه رنک شرکت سرمایه گذاری خصوصی‌ هارت است که 100 درصد مالکیت شرکت برنز فیلیپ و کارتر‌هالت ‌هاروی را در اختیار دارد. شرکت برنز فیلیپ یک شرکت تولیدکننده مواد غذایی در استرالیا و نیوزیلند است که‌هارت از سال 1997 عضو هیات مدیره و از سال 2004 رییس آن بوده است. گروه رنک در حال حاضر با بیش از 8950 کارمند درآمدی بیش از 540 میلیون پوند در سال دارد.
گرائم‌ هارت نیز مانند بسیاری از خریداران استقراضی دیگر ترجیح می‌دهد شرکت‌هایی که ارزش بازار آنها کم بوده یا عملکرد بدی دارند را خریده و با مدیریت وجوه نقد قوی، کاهش هزینه‌ها و ساختاردهی مجدد آنها را تقویت کند.‌ هارت از زمانی که در سال 2006 کارتر‌هالت‌ هاروی را خرید، فعالیت‌های خرید خود را روی بخش بسته‌بندی کاغذی متمرکز کرده است. ‌هارت در سال 2007 شرکت بسته‌بندی سوئیس SIG را به قیمت 2/3 میلیارد دلار نیوزیلند خرید. بخش کومبیبلاک SIG دومین شرکت بزرگ بسته‌بندی مواد غذایی و نوشیدنی در جهان پس از تترا لاوال است.‌هارت در سال 2007 همچنین شرکت تولید کاغذ بلوریج در کارولینای شمالی را خرید که رنک را تبدیل به دومین بازیگر بزرگ در کسب و کار تولید کاغذ در جهان کرد.
بزرگترین خرید او تاکنون مربوط به گروه بسته‌بندی رینولد در سال 2008 و به قیمت 7/2 میلیارد دلار بوده است.‌هارت خود مستقیما کسب و کارش را مدیریت نمی‌کند بلکه بیشتر بر تامین مالی مربوط به سرمایه‌گذاری مجدد روی شرکت‌ها متمرکز است. البته او به کس دیگری اجازه نمی‌دهد سهام شرکت‌هایش را داشته باشد و به این شکل تمام ریسک و البته سودهای این خریدهای استقراضی تنها برای خود او باقی می‌ماند. گروه هارت ازدواج کرده و دو فرزند دارد. وی در حال حاضر ساکن اوکلاند در نیوزیلند بوده و ترجیح می‌دهد از رسانه‌ها دوری کرده و کمتر در انظار عمومی حضور یابد.

چرا قدبلندها درآمد بیشتری دارند؟

استیون لندزبرگ
مترجم: قادر متبسم
اقتصاددان‌ها مدت‌ها است که پی برده‌اند بلندقد‌ها درآمد بیشتری دارند. آنها با چندین مطالعه به این نتیجه رسیده‌اند که هر اینچ قد اضافه می‌تواند به معنای سالی هزار دلار درآمد بیشتر باشد، البته اگر سطح تحصیل را برابر فرض کنیم. اگر شما قدتان 6 فوت است، احتمالا با برابر بودن سایر شرایط از آن کوتوله 5 و نیم فوتی که ته سالن ایستاده است سالی 6 هزار دلار بیشتر درآمد دارید. (پیش‌تر مطالب مشابهی درباره رابطه زیبایی و درآمد و وزن و درآمد هم مطرح شده بود.)

به این ترتیب به نظر می‌رسد که طول قامت هم مثل جنسیت و نژاد در تعیین سطح دستمزد دخیل است و نقش آن برای مردها و زن‌ها یکسان است. حتی در میان دوقلوهای زن (که از قضا قدشان بیش از آنکه شما انتظار دارید متفاوت است) خواهر بلندقامت‌تر به طور متوسط درآمد بیشتری از دیگری دارد.
قد نه تنها بر درآمد تاثیرگذار است، بلکه شانس رسیدن به مدیریت را هم تحت‌تاثیر قرار می‌دهد. خود من وقتی در هیات‌مدیره یک شرکت نسبتا بزرگ کار می‌کردم، معمولا نیمی از بحث‌ها را که روی پرده اسکرین نمایش داده می‌شد از دست می‌دادم، چون نمی‌توانستم از بالای سر همکاران قدبلندم ببینم. همه آنها برخلاف من دارای سابقه طولانی موفقیت در دنیای بیزینس بودند. از 43 رییس‌جمهور آمریکا تنها پنج‌تا از آنها کمتر از متوسط قد داشته است و آخرین آنها هم بنجامین هریسون بود که در 1888 رییس‌جمهور شد. (سه نفر دیگر، آخرین‌شان جیمی کارتر، طول قامت‌شان تنها یک هوا زیر متوسط بوده است.) اکثریت روسای جمهور چندین اینچ بالاتر از میانگین بوده‌اند که پنج تن از بلندقدترین‌های آنها عبارتند از: آبراهام لینکلن، لیندون جانسون، بیل کلینتون، توماس جفرسون و فرانکلین روزولت – که یعنی طول قامت نه تنها موفقیت انتخاباتی بلکه توان تاثیر‌گذاری بر قانون اساسی را نیز تحت شعاع قرار می‌دهد.
بنابراین ماجرا چیست؟ چرا آسمان‌خراش‌ها علاوه بر قامت در مرتبه هم از کوتاه‌ها پیشی می‌گیرند؟ بلندی احترام می‌آورد و به همین خاطر بلندقدها ثروتمند می‌شوند؟ یا اینکه از آنجا که بلندی اعتماد به نفس می‌آورد بلندقدها بهتر خودشان را ابراز می‌کنند؟ به عبارت دیگر، موفقیت قدبلندها به خاطر نوع نگاه دیگران به آنها است، یا اعتمادی که به خودشان دارند؟ به نظر از آن سوال‌ها می‌رسد که می‌توانید سال‌ها درباره‌اش بحث کنید و به جایی هم نرسید، اما سه اقتصاددان زیرک این بحث را به جایی رسانده‌اند. نیکولا پریسکو، اندی پستلویت و دن سیلورمن از دانشگاه پنسیلوانیا به یک یافته کلیدی رسیده‌اند: بلندقدهایی که زمان مدرسه قدکوتاه بوده‌اند درآمدشان مثل قدکوتاه‌ها است، در حالی که کوتاه‌قدهایی که در مدرسه بلند محسوب می‌شده‌اند مثل بلندقدها درآمد دارند.
به نظر خیلی بحث را روشن می‌کند. چون عجیب به نظر می‌رسد که کارفرمایی بخواهد رو حساب بلندی گذشته به کسی مزد بیشتر بدهد. اگر نوجوانان بلند، در آینده درآمد بالاتری می‌گیرند، احتمالا به دلیلی غیر از نظر شخصی کارفرما است. این سه اقتصاددان معتقدند که این دلیل اعتماد به نفس است. بچه‌هایی که در مدرسه بلندند یاد می‌گیرند که به خودشان به چشم رییس نگاه کنند و این عادت فکری حتی وقتی رشدشان متوقف می‌شود هم با آنها باقی است. اگر اعتماد به نفس نباشد، چه می‌تواند باشد؟ آیا بچه‌های بلندقد تغذیه بهتری داشته‌اند؟ خانواده‌هایشان ثروتمندترند یا والدین باسوادتری دارند؟ باهوش ترند؟ تک‌تک این فرضیه‌ها را اقتصاددانان بررسی کرده و خط ابطال روی‌شان کشیدند. فقط اعتماد به نفس، آن هم به‌ویژه اعتماد به نفس در نوجوانی باقی می‌ماند. قد در سنین 7 یا 11 سالگی به نظر هیچ اثری بر درآمد آینده ندارد، اما در سن 16 سالگی چرا، خیلی تاثیرگذار است. اما چرا اینطور است؟ شاید به این دلیل که اعتماد به نفس زمانی که بدست آمد دیگر باقی می‌ماند. اقتصاددان‌ها می‌گویند بعد از آنکه عواملی نظیر «سن، قد، منطقه زندگی و پیشینه خانوادگی» را در نظر گرفته اند، عضویت در فعالیت‌های قهرمانی 11.4 درصد و عضویت در سایر فعالیت‌های گروهی 5.1 درصد درآمد آینده افراد را افزایش می‌دهد. البته این عوامل توضیح‌دهنده تمام تفاوت‌های درآمدی نوجوانان قدبلند نیست. می‌توان جهت علیت را هم معکوس کرد: شاید اعتماد به نفس نباشد که شما را به باشگاه شطرنج می‌کشد، شاید موفقیت در شطرنج باشد که به شما اعتماد به نفس می‌دهد. آنچه ما می‌دانیم این است که بچه‌های کوتاه قد کمتر در فعالیت‌های فوق برنامه شرکت می‌کنند و این فعالیت‌ها نقش عمده در موفقیت آتی زندگی دارد. آیا دلیل آزادی برده‌ها توسط لینکلن و دروغ گفتن کلینتون در برابر هیات عالی قضایی این بوده که در کودکی یاد گرفته بودند می‌توانند به خاطر قدشان بر دیگران مسلط شوند؟ بی‌شک به این سادگی‌ها نیست، اما به لطف تحقیق این سه اقتصاددان ما حالا خیلی بیشتر در این باره می‌دانیم.