روزانه های مدیریت!

ممکن است شما از شکست خوردن نا امید و مایوس شوید ولی اگر امتحان نکنید، فنا خواهید

روزانه های مدیریت!

ممکن است شما از شکست خوردن نا امید و مایوس شوید ولی اگر امتحان نکنید، فنا خواهید

هنر جنگ ( سان تزو )

هنر جنگ ( سان تزو )


سان تزو مؤلف کتاب هنر جنگیدن،نفوذی بیکران بر کتابهای باستانی چین،در زمینه استراتژی نظامی دارد.او همچنین یکی از پیشگامان واقع گرایی در نظریه روابط بین المللی است. نام سان تزو،عنوانی افتخار آمیز است که «سان وو» نام حقیقی مؤلف را در بر گرفته است.کلمه «وو» رزمی یا نظامی معنی میدهد. (سان وو ) نام متواضعانه ( چانگ کینگ ) میباشد.تنها منبع زنده در مورد زندگی او،زندگینامه ای است که در قرن دوم قبل از میلاد، توسط تاریخ نگاری بنام (سیماکیان) نگارش شده است .سیماکیان او را بعنوان ژنرالی در ایالات (وو) معرفی کرده است که شش قرن قبل از میلاد می زیسته است و بنابراین همدوره (کنفوسیوس) بوده است.به هر حال،نوع نگارش کتاب هنر جنگیدن بیان می کند که این کتاب بین سالهای 400 تا 320 قبل از میلاد نوشته شدهاست.(سان تزو) در تنها کتابش (هنر جنگیدن) ،کلیدهایی را برای دوره های که در آن زندگی میکرده است فراهم کرده است.بعضی از محققان نتیجه گیری کرده اند که (سان تزو) یک شخصیت واقعی تاریخی نبوده و این کتاب توسط جمعی از متفکران چینی تحریر شده است.برای پشتیبانی این نظریه که سان تزو تنها یک تصویر تاریخی است یعنی کتاب هنر جنگیدن توسط تحلیل کنندگان نظامی معاصرش توسعه داده شده است و به تحریر در آمده است مدارک بیشتری وجود دارد.در مقدمه ای که (لیونل گیلس) بر ترجمه اش از این کتاب در سال 1910 بدست آورده است،گیلس تردید را گسترش داده است و تصویر تاریخی که سان تزو را در بر گرفته است گیچ کننده تر کرده است.در سال 1972 بامبویی منقش در مقبره ای نزدیک (لین ئی) در (شاندون) کشف شد که با تأیید کردن قسمتی از متن که قبلا شناخته شده بود کمک کرد و همچنین قسمتی تازه را به متن سابق اضافه کرد.قدمت این نسخه بین سالهای 134 – 118 قبل از میلاد برآورد شده است و بنابراین نظریه های قدیمی تر که قسمتی از متن کتاب،بعدها نوشته شده است را منسوخ می کند.همچنین (سان بین) که به (سان افلیج) معروف است متنی بنام هنر جنگیدن نوشته است . در حالیکه آن کتاب بیشتر درباره مسائل علمی جنگ افزارها است تا فن لشکر کشی،یک عنوان دقیقتر برای آن میتواند هنر جنگ افزار باشد.در انتها یک مترجم عنوان (آخرین هنر جنگیدن) را برای آن انتخاب کرد.به هر حال ،رابطه ای بین محتوا و سبک نگارش این دو کتاب وجود ندارد.کتاب هنر جنگیدن شامل سیزده بخش است که هر کدام مختص یکی از نمودهای جنگاوری است و بعنوان یک کار قاطع در تاکتیک و استراتژی جنگ ،از آن تمجید شده است. این 13 بخش عبارتنداز :

    1. برنامه ریزی

    2. رهسپاری بسوی جنگ

    3. تدبیر برای حمله

    4. موضع گیری تاکتیکی

    5. انرژی

    6. نقاط قوت و ضعف

    7. درگیری ارتشها

    8. انطباق پذیری

    9. جابجائی سپاه

    10. موقعیت میدان

    11. عوارض زمین

    12. حمله با آتش

    13. استفاده ازجاسوس

    این کتاب تأثیر عظیم بر طراحی جنگی و فراتر از آن داشته است.اولین ترجمه آن به زبانهای اروپائی در سال 1782 توسط (ماریه آمیوت) به فرانسه انجام شد که بر ناپلئون،ستاد مشترک آلمان و حتی عملیات طوفان صحرا تأثیر عمیقی گذاشته است.کسانی چون مائو ، ژنرال مک آرتور و ژنرال جیاپ مدعی هستند که از این کتاب الهام گرفته اند.قبل از پیدا کردن بامبو در سال 1972 بیشتر نسخه های کتاب هنر جنگیدن با حاشیه (سائوسائو) معرفی می شدند.سائوسائو بنیانگذارسلسله(سائو وی) است.در مقدمه ،وی ذکر کرده است که حاشیه های قبلی بر نکات اصلی تمرکز نکرده اند.پس از اختراع چاپ، این کتاب با حاشیه سائوسائو به همراه6 کتاب دیگر بعنوان 7 کتاب کلاسیک نظامی شناخته می شدند.بیش از 30 حاشیه گوناگون بر این کتابها تا کنون نوشته شده اند.در بسیاری از کشورهای شرق دور،هنر جنگیدن قسمتی ازسئوالات ورودی آموزشگاههای نظامی بوده است.ترجمه های گوناگون توسط بعضی موسسات اروپائی بکار گرفته می شدند.بعنوان مثال،آلمانها قبل از جنگ اول جهانی و تفنگداران دریایی آمریکا آن را سفارش میکردند.گفته شده (تاکدا شینگن) (1521- 1573 میلادی) درژاپن ،بخاطر مطالعه هنر جنگیدن ، اغلب در جنگها بدون تکیه بر تفنگ ، مصون بوده است.بعضی میگویند که اگر او در اثر بیماری نمرده بود حتما شگون می شده است.

    قوانین جنگ سان تزو:
    ● افروختن جنگ، بسیار آسان تر از خلق صلح است.

    ● مکر، اساس جنگاوری است.

    ● آنگاه که نزدیک هستید، طوری نشان دهید که به نظر رسد در دوردست هایید. وقتی دور هستید، نشان دهید که به نظر رسد نزدیک هستید.

    ● به ضعف و کوچکی تظاهر کن تا تکبر دشمن تقویت شود.

    ● فرماندهان دشمن را به خشم آورده و ایشان را گیج و سردرگم سازید.

    ● دشمن را تحت فشار قرار دهید و او را با جملات پیاپی تضعیف کنید.

    ● هنگامی که دشمن متحد است، بین افراد آنها تفرقه بیندازید.

    ● به محلی حمله کنید که آمادگی دفاع ندارد. زمانی به دشمن حمله کنید که توقع شما را ندارد و همیشه برق آسا بر دشمن بتازید.

    ● پیروزی در پی محاسبات متعدد، و شکست نتیجه ی محاسبات اندک است.

    ● جنگ های طولانی، نتیجه ای جز سرافکندگی در پی نخواهد داشت.

    ● یک عملیات موفق، بدون قوه ی ابتکار امکان پذیر است ولی بدون سرعتی خارق العاده محال می باشد.

    ● کسانی که اسلحه شان را به سرعت کنار نگذارند، خود، شکار اسلحه ها خواهند شد.

    ● آنچه که یک حکومت می خواهد، فقط زمین است.

    ● یک صد پیروزی در یک صد جنگ، اوج کاردانی یک فرمانده نیست. منتهای هنرمندی یک فرمانده، مطیع کردن دشمن بدون هرگونه جنگ است.

    ● پر اهمیت ترین بخش یک جنگ، حمله به "استراتژی" دشمن است.

    ● برنامه های دشمن را در نطفه خفه کن.

    ● کسی که برای پیروزی فقط به زور شمشیر تکیه می کند، فرمانده لایقی نیست.

    ● جنگ، بازی خطرناکی است.

    ● پیروزی، بدون صبر میسر نمی شود.

    ● یک سپاه گیج و سردرگم، به نفع دشمن عمل می کند.

    ● در پایان به این نکته اشاره می کنم: اگر خود را و دشمن را به خوبی بشناسی، حتی در صد جنگ به مخاطره نخواهی افتاد.

    ● آنچه در دست من است می توانم انجام دهم، ولی آنچه در گرو عملکرد دشمن باشد، نامعلوم است.

    ● آنکس که فنون پیروزی را می داند، لزوماً پیروز میدان ها نیست.

    ● شکست ناپذیری، به چگونگی دفاع و شانس پیروزی، به ویژگی حمله بستگی دارد.

    ● به او حمله کن، آن زمان که انتظارش را ندارد؛ از نقاط قوت وی پرهیز کن و به نقاط ضعیف وی ضربه بزن و همچون آب که از بلندی پرهیز دارد و به مناطق پست شتاب می کند، کسی را یارای مقابله با تو نیست.

    ● اگر آب قادر است گاهی ضرباتی همچون سنگ وارد آورد، تنها به دلیل داشتن حرکت آنی و شتاب بالاست.

    ● اگر شاهین قادر است با یک حمله شکار خود را از هم متلاشی سازد، تنها به دلیل تنظیم مناسب زمان عملیات و رعدآسا بودن آن است.

    ● فرمانده مجرب به جای آن که پیروزی را از افراد تحت فرمان بخواهد، پیروزی را در دل موقعیت ها و فرصت ها می جوید.

    ● کسی که قادر است دشمن را وادار به انجام کارهای موردنظرش کند، این مهم را با واگذاری منافعی به دشمن انجام می دهد.

    ● وقتی گربه ای جلوی سوراخ موش باشد، ده هزار موش جرأت بیرون آمدن نخواهند داشت.

    ● وقتی دشمن، خود را در همه جا قوی سازد، در همه جا ضعیف خواهد بود.

    ● موقعیت را بسنج، سپس حرکت را آغاز کن.

    ● دشمن را در کنج، محاصره نکنید؛ زیرا وقتی حس کند راه دیگری جز مردن ندارد، تا سر حد مرگ و با تمام قوا خواهد جنگید.

    ● وقتی راهی صحیح و کاملا منطقی می بینی، عمل کن و منتظر دستورات نباش!

    ● آنکس که دارای دوراندیشی لازم نیست و دشمن را دقیقا مورد ارزیابی قرار نمی دهد، قطعاً شکست خواهد خورد.

    ● وقتی جنگاوران قوی و افسران ضعیف باشند، سپاه نافرمان می گردد.

    ● دشمن را بشناس، خودت را بشناس، پیروزی تو هرگز در مخاطره نخواهد بود. میدان را بشناس، شرایط جوی را بشناس، در نتیجه، پیروزی نهایی و کامل از آن توست.

    ● سرعت، جوهره ی جنگ است!

    ● وقتی جنگاوران را در موقعیتی بدون راه گریز قرار می دهیم آنها شهامتی جاودانی از خود بروز می دهند.

    ● از مسئولیت های فرمانده آن است که صبور، مرموز، منصف و خوددار باشد.

    ● از شر شک و تردید خلاص شوید.

    ● اگر زندگیت در خطر نیست، خود را به ستیز میفکن.

    ● شهریاری که خشمگین باشد، قادر به تشکیل سپاه نیست و فرمانده ای که ناراضی باشد، قادر به جنگیدن نیست.

    ● بعد از چندی، شهریار خشمگین ممکن است شاد شود و فرمانده ناراضی، راضی گردد. ولی سرزمینی که از دست رفت، دیگر به دست نمی آید و مرده به زندگی باز نخواهد گشت.

    ● سپاه بدون ماموران مخفی، دقیقاً مانند فردی بدون گوش و چشم می باشد.

48 قانون قدرت

درکشاکش خیر و شر، نیکی و بدی، نور و ظلمت، همیشه "قدرت" تنها یک وسیله بوده است. این وسیله همانند تمامی وسائلی از این دست نظیر علم، تکنولوژی و ... می تواند در هر یک از این دو مسیر مورد استفاده و یا سوء استفاده قرار بگیرد. افزون بر این، قدرت و مراکز و شیوۀ توزیع آن در سازمان، همیشه از مباحث جذاب سازمان و مدیریت بوده است.

مقصود از ترجمه و انتشار این مطلب، تلاشی است تا تاکتیکهای مورد استفادۀ بهره جویان از "قدرت" را مورد کنکاش قرار دهد و لذا فاقد هر گونه موضعگیری از منظر ارزشی به موضوع قدرت است.

کتاب 48 قانون قدرت در سال 1998 توسط رابرت گرین و یوست الفرز به چاپ رسید. این کتاب دارای اِلِمانهای شماتیک مشترکی با کتاب The Prince نیکولو ماکیاولی است و با مقالۀ کلاسیک سان زو تحت عنوان The Art of War قابل مقایسه می باشد.

قانون اول: هرگز قدرت مافوق تان را انکار نکنید ...

همیشه کاری کنید که مافوق های تان به راحتی احساس برتری کنند. برای خرسند کردن و جلب رضایت آنها بهتر است در بیان استعدادها و توانمندی های خودتان زیاده روی نکنید زیرا ممکن است که موجب ترس و احساس عدم امنیت آنها بشوید. سعی کنید مافوق تان کمی بهتر از آنچه هست به نظر بیاید.

قانون دوم : هرگز بیش از اندازه به دوستان اعتماد نکنید، یادبگیرید از دشمنان استفاده کنید

از دوستان غفلت نکنید – آنها سریعتر از دیگران ممکن است با شما به خصومت بپردازند، زیرا براحتی احساس حسادت آنها تحریک می شود. بهتر است کسی که قبلاً با شما دشمنی می کرده را بکار بگیرید و او از یک دوست به شما وفادارتر خواهد بود زیرا چیزهای بیشتری برای اثبات دارد. در واقع باید از دوستان بیشتر از دشمنان در هراس باشید.

قانون سوم: اهداف خود را پنهان نگاهدارید

دیگران را در مورد مقاصد و اهدافی که دارید در ابهام و تردید نگاهدارید. اگر آنها علامت و نشانه ای در مورد اقدامات شما نداشته باشند قطعاً آمادگی لازم در برابر این اقدامات نخواهند داشت. آنها را از مقاصد خود دور نگاهدارید و اهداف خود را در هالۀ ضخیمی از ابهام قرار دهید تا اگر زمانی متوجه مقاصد شما شدند دیگر خیلی دیر شده باشد و فرصت ایجاد مخاطره برای تان نداشته باشند.

قانون چهارم : همیشه کمتر از حد ضروری بگوئید(حرف بزنید)

زمانی که سعی می کنید افراد را با واژگان تحت تأثیر قرار دهید، هر چه بیشتر بگوئید، منزلت خود را پائین تر آورده اید و بر اوضاع کنترل کمتری خواهید داشت. حتی اگر در مورد موضوع ساده ای هم صحبت می کنید اگر بصورت کلی و ناروشن در مورد آن گفتگو کنید، آنگاه بنظر می رسد که سخن قصار گفته اید. افراد قدرتمند با کم گوئی دیگران را تحت تأثیر قرار می دهند. هر چه بیشتر بگوئید احتمال اشتباه و ... بیشتر خواهد بود.

قانون پنجم : خیلی چیزها به حیثیت و شهرت بستگی دارد لذا از آن حفاظت کنید

حیثیت و شهرت، فونداسیون و سنگ بنای قدرت است. با شهرت تنها ، می توان بر دیگران تأثیر گذارد و با اینحال اگر از این جایگاه سقوط کردید، آنگاه صدمه پذیر خواهید شد و از هر طرف مورد هجوم قرار خواهید گرفت. حیثیت و شهرت خود را غیر قابل خدشه کنید. همیشه مواظب حملات بالقوه باشید و آنها را در نطفه خفه کنید.
در همین حال یاد بگیرید که دشمنان تان را با تهاجم به شهرت شان نابود کنید. آنگاه کنار بکشید و بگذارید تا افکار عمومی آنها را حلق آویز کنند.

قانون ششم: به هر قیمتی شده خود را مرکز توجه دیگران کنید

همه چیز با ظاهر و نمادی که دارد مورد قضاوت قرار می گیرد. چیزی که فاقد نماد است و به نحوی دیده نمی شود، به حساب نمی آید. هیچگاه اجازه ندهید در بین جمعیت گم شده، و در بی خبری دیگران مدفون شوید. همیشه متمایز باشید
تا دیده شوید. به هر قیمتی که شده توجهات را به خود جلب کنید. خود را به آهنربائی از توجهات تبدیل کنید تا بزرگتر، جذاب تر، و مرموزتر از جماعت و مردم عادی بنظر برسید.

قانون هفتم: بگذارید دیگران مقاصد شما را به اجراء در آورند اما همیشه اعتبار خود را حفظ کنید.

از خرد، دانش، و تلاش دیگران برای پیشبرد مقاصد خود بهره بگیرید. این شیوه نه تنها زمان و انرژی ارزشمندی را در اختیار شما قرار می دهد بلکه کارآئی و سرعت تان را بطرز غیر قابل باوری افزایش می دهد. در پایان کمک کنندگان به شما فراموش، اما شما در یادها باقی خواهید ماند. هیچگاه آنچه که دیگران می توانند برایتان انجام دهند را خودتان انجام ندهید.

قانون هشتم: کاری کنید که دیگران نزد شما بیایند – در صورت لزوم از عوامل جذب کننده استفاده کنید

وقتی شخص دیگری را مجبور به اقدام می کنید، کنترل اوضاع را در دست دارید. همیشه بهتر است کاری کنید تا مخالفان تان بسوی شما بیایند و طرحهای خود را کنار بگذارند. آنها را با دستاوردهای جالب جذب کنید - آنگاه حمله را آغاز نمائید زیرا آس برنده در دست شماست.

قانون نهم: با عمل تان حرف تان را ثابت کنید نه با بحث و مجادله

هر گونه توفیقی که فکر کنید از مجادله و بحث بدست می آید، تنها یک پیروزی پرهزینه خواهد بود : پی آمدهای هیجانی حاصل از چنین مجادلاتی بسیار ماندگارتر از هر تغییر لحظه ای آراء و عقاید خواهد بود. هم رأی کردن دیگران با خود از طریق اعمال مان (بدون اینکه حتی کلمه ای بگوئیم) بسیار بسیار قدرتمندتر و اثرگذارتر است. عمل کنید، حرف نزنید.

قانون دهم: از آلودگی ها برحذر باشید: از ناراحتی و عدم موفقیبت اجتناب کنید

باور کنید که از تأثیر ناراحتی دیگران ممکن است نابود شوید- حالات و روحیات مانند ویتامین ها و یا میکروب ها عمل می کنند. شاید فکر کنید که در حال کمک کردن به فردی هستید که در حال غرق شدن است اما شما تنها خودتان را به درسر انداخته اید. ناراحتی گاهی به بدبختی می انجامد. با افراد شاد و خوشبخت معاشرت کنید و از افراد ناراحت و بدبخت بپرهیزید.

قانون یازدهم: یاد بگیرید که چگونه افراد را به خودتان وابسته نگاهدارید

برای حفظ قدرت تان بایستی همیشه دیگران منتظر شما باشند و به شما احتیاج داشته باشند. دیگران را برای آنکه شاد و سعادتمند باشند به خودتان وابسته نگاهدارید و آنگاه دیگر جای هیچ نگرانی نخواهد بود. هیچگاه همه چیز را به آنها یاد ندهید تا بتنهائی بتوانند کارها را انجام دهند (فوت کوزه گری را نزد خودتان نگاهدارید).

قانون دوازدهم: از صداقت و سخاوت برای خلع سلاح شکارتان استفاده کنید

یک حرکت مخلصانه و صادقانه می تواند تمامی رفتارهای ناصادقانه را بپوشاند. علائم و نشانه های صداقت و سخاوت می تواند گارد بدبین ترین افراد را هم باز کند. وقتی با صداقت در لشکر دشمن رخنه کردید آنگاه می توانید متعمدانه آنها را فریب داده و آلت دست قرار دهید. یک هدیۀ ماندگار – چیزی مانند اسب تروا – می تواند همین منظور را رقم بزند.

قانون سیزدهم : زمانی که درخواست کمک می کنید، به علائق شخصی افراد و نه به رحم و مروت آنها متمرکز شوید.

اگر نیازمند کمک یکی از متحدان خود هستید، با یادآوری کمکها و رفتار خوب گذشته خودتان باعث اذیت وی نشوید زیرا وی راهی برای شانه خالی کردن از درخواست شما پیدا خواهد کرد. در عوض چیزی را در تقاضای خود بگنجانید که به نفع او باشد و در تمامی موارد بر آن تکیه کنید. درچنین شرایطی وقتی شاهد منافعی برای خودش باشد، به درخواست شما پاسخ مثبت خواهد داد.

قانون چهاردهم: ژست یک دوست را داشته باشید اما مانند یک جاسوس عمل کنید

اطلاعات در مورد رقیب بسیار حیاتی است. از جاسوسان برای جمع آوری اطلاعات ارزشمندی استفاده کنید که بتواند شما را یک گام جلوتر قرار دهد. این مفهوم در بیانی مؤدبانه و اجتماعی یعنی یاد بگیرید چگونه تحقیقات انجام دهید.
پرسشهای غیر مستقیم برای درک مقاصد و نقاط ضعف رقبا روش مناسبی است. همیشه برای جاسوسی شرافتمندانه راه باز است.

قانون پانزدهم: دشمن را تماماً نابود کنید

از دوران موسی، تمامی رهبران بزرگ یادگرفته اند که یک دشمن هراس آور بایستی کاملاً نابود شود. اگر مقداری از آتش باقی بماند، فارغ از اینکه چقدر زیر خاکستر است، بالاخره زمانی شعله خواهد کشید. خسارت نیمه رها کردن دشمن خیلی بیشتر از انهدام کامل وی است: دشمن خود را بازسازی می کند و بدنبال انتقام خواهد بود. دشمن را بلحاظ فیزیکی و فکری نابود کنید.

قانون شانزدهم: از عدم حضور برای افزایش احترام و موقعیت خود استفاده کنید

حضور زیادی موجب ارزان شدن قیمت شما خواهد شد. هرچه بیشتر دیده شوید یا حرف بزنید، عامیانه تر و عادی تر بنظر خواهید رسید. اگر در یک گروه هستید، ندرتاً عدم حضور شما موجب گفتگو در مورد شما و یا گاهی تحسین شما می شود.
بایستی یاد بگیرید چه زمانی حاضر نباشید. با کمیاب شدن ارزشمند شوید.

قانون هفدهم: دیگران را در هراس مداوم نگاهدارید: نوعی فضای غیر قابل پیش بینی ایجاد کنید

انسانها مخلوقاتی هستند که با عادت ها مأنوس هستند و نیاز مبرمی به دیدن شباهت اقدامات خود با دیگر افراد دارند. قابل پیش بینی بودن شما به آنها نوعی احساس کنترل می دهد. این کنترل را با متعمدانه غیرقابل پیش بینی بودن از بین ببرید. رفتاری که بنظر فاقد هرگونه تداوم یا منظور باشد، آنها را از تعادل خارج می کند و آنگاه تلاش می کنند تا تحرکات شما را تفسیر کنند. اگردر این روش افراط کنید، ممکن است موجب هراس و وحشت دیگران شوید.

قانون هیجدهم: برای دفاع از خودتان، قلعه نسازید – انزوا بسیار خطرناک است

دنیا محل خطرناکی است و دشمنان در همه جا پراکنده اند – هر کس باید از خودش دفاع کند لذا دژ و قلعه بنظر مأمن مناسبی می رسد. اما انزوا بجای حفاظت از شما ، مخاطرات بیشتری را بر سر راه تان قرار می دهد – انزوا شما را از اطلاعات ارزشمند محروم و به یک هدف راحت و آسان تبدیل می کند. بهتر است در میان مردم باشید و متحدان خود را پیدا کنید و با آنها پیوند داشته باشید. جمعیت می تواند سپر خوبی برای تان در برابر دشمنان باشد.

قانون نوزدهم: آگاه باشید که با چه کسی تعامل دارید – با افراد خارج از این دایره درگیر نشوید

افراد بسیار مختلفی در دنیا وجود دارد و هیچگاه نمی توان فرض کرد که همه به کنش های ما واکنش معینی نشان بدهند لذا بکارگیری استراتژی های مان در مورد افراد ناشناخته ممکن است یک عمر انتقامجوئی و دردسر را برای مان به همراه داشته باشد. گرگهای در لباس میش را بشناسید. شکارها و دشمنان را با دقت انتخاب کنید، آنگاه هیچوقت افراد خارج از این دایره را هدف قرار ندهید.

قانون بیستم: به هیچکس متعهد نشوید

تنها احمق ها هر لحظه در حال جانبداری از این و آن هستند. به هیچکس و هیچ طرفی بغیر از خودتان متعهد نشوید. با حفظ بیطرفی به ارباب دیگران تبدیل خواهید شد – بگذارید آنها بر علیه یکدیگر مشغول باشند و همگی از شما تبعیت کنند.

قانون بیست و یکم: قیافۀ احمق ها را بگیرید اما هوشیارانه عمل کنید

هیچکس دوست ندارد احساس کند که از دیگران احمق تر است. شگرد کار در این است که باید کاری کنید شکارتان احساس زرنگی کند – و نه تنها زرنگی بلکه زرنگ تر از شما. وقتی در این مورد متقاعد شد دیگر هیچگاه به این فکر نخواهد کرد که ممکن است شما انگیزه های بالاتری داشته باشید و این یعنی اصل غافلگیری.

قانون بیست و دوم: از تاکتیک تسلیم استفاده کنید - تبدیل نقاط ضعف به نقاط قوت

وقتی ضعیف تر از دشمن هستید، هیچگاه بخاطر افتخار نجنگید و در عوض از سیاست تسلیم بهره بگیرید. تسلیم به شما فرصت می دهد تا خود را بازسازی کنید، موقعیت برای ایذاء دشمن، زمان برای اضمحلال قدرت دشمن. به وی مجال ندهید تا از جنگیدن با شما و شکست دادن تان خرسند شود – تسلیم شوید. با این روش موجب آزار و نگرانی وی می شوید. از سیاست تسلیم به عنوان یک ابزار قدرت استفاده کنید.

قانون بیست و سوم: تمامی قوای تان را متمرکز کنید

با تمرکز قوا در قوی ترین نقاط، از اضمحلال نیرو و انرژی تان جلوگیری کنید. با پیدا کردن یک معدن غنی و کاوش عمیق تر در آن، منافع بیشتری بدست می آورید تا اینکه معادن مختلف را بطور سطحی کاوش کنید – همیشه تمرکز قدرتمند تر از تفرق است. زمانی که بدنبال منابع قدرت برای ارتقاء خود هستید، درجستجوی بزرگترین منبع باشید – یک گاو بزرگ شیرده که مدتها شما را منتفع کند.

قانون بیست و چهارم: با بهترین وکیل به دادگاه بروید

یک وکیل خوب، بدرستی می داند که چگونه کارها را جلو ببرد و با مراکز قدرت و سیاست تعامل کند. وی هنر بیطرفی را ملکۀ ذهن کرده، او می داند چگونه تعریف و تمجید کند و با عوامل قدرت کنار بیاید و بر آنها به شیوه ای ملایم تأثیر بگذارد. قوانین گفتگو در دادگاه را بیاموزید و بکار ببندید آنگاه دیگر محدودیتی در اینکه تا چه اندازه در دادگاه بحث و استدلال کنید، نخواهید داشت.

قانون بیست و پنجم: خودتان را بازسازی کنید

نقشهائی که جامعه برای شما تعیین کرده است را نپذیرید. خودتان را در قالب یک هویت جدید، بازسازی کنید(شخصیتی که توجهات را به خود جلب می کند و هرگز حوصلۀ حضار را سر نمی برد). تصویر و برداشت از خودتان را خود معماری کنید و نگذارید تا دیگران آن را برای شما تعریف کنند. از ابزارهای نمایشی در حرکات و ژست های خود استفاده کنید تا از خود شخصیت قوی تری را القاء کنید.

قانون بیست و ششم: خود را از بدی ها دور نگاهدارید

شما بایستی نمونه و ایده آل یک شخصیت مورد احترام باشید پس باید از خطا و کردار زشت مبرا باشید. این تصویر را با استفاده از دیگران به عنوان سپر بلای خود و ابزاری جهت مبرا جلوه دادن شما از دست داشتن در هر خطا و اقدام ناهنجار و زشت، به اجراء در آورید(همیشه کسانی را داشته باشید که گناه ها و تقصیر ها را به گردنشان بیندازید یا خودشان به گردن بگیرند).

قانون بیست و هفتم: روی نیاز مردم برای داشتن یک باور روحی و معنوی، کار کنید

مردم یک نیاز مبرم دارند و آن داشتن باور و ایمان به چیزی است. با دادن بهانه و دلیلی به آنها، خود را به مرکز و کانون این باور تبدیل کنید تا به پیروی از شما در آیند. حرفهائی که می زنید کلّی باشد نه دقیق اما پر از وعده و امید به آینده. بر هیجان و احساسات تأکید کنید نه بر عقلانیت و تفکر. به حامیان خود آداب و رسومی را بیاموزید و از آنها بخواهید تا در این آداب و مراسم در راه شما چیزی را ببخشند یا نذر و قربانی کنند. در صورت نبودن یک مسلک با متولیان رسمی، این سیستم اعتقادی شما برایتان یک قدرت غیر قابل باور را به ارمغان می آورد.

قانون بیست و هشتم: اقدام های تان را بدون شک و تردید به اجراء درآورید

اگر در مورد کاری تردید دارید، بهتر است آن را به اجراء در نیاورید. شک و تردید و تأمل شما بر شیوۀ اجراء کارها تأثیر می گذارد. تردید و دو دلی خطرناک است: بهتر است کارها را جسورانه و به شیوه ای مطمئن انجام دهید. هر خطائی که ناشی از جسارت شما باشد با یک اقدام جسورانۀ دیگر قابل تصحیح است. همه جسارت و اطمینان را تحسین می کنند اما هیچکس به شک و دودلی افتخار نمی کند.

قانون بیست و نهم: همه چیز را تا پایان طراحی کنید

پایان و انجام هر کاری همۀ آن کار است. همه چیز را تا انتها برنامه ریزی کنید و تمامی نتایج احتمالی را در نظر بگیرید. موانع و پی آمدهائی که ممکن است نتایج کار را معکوس جلوه دهد و موجب افتخار دیگران شود، بایستی در نظر گرفته شوند. شما با برنامه ریزی کردن همه کارها، هیچگاه غافلگیر نمی شوید و بخوبی می دانید که کجا بایستی متوقف شوید. با تفکر در مورد مسیری که در پیش دارید، سکان هدایت به سوی آینده را به درستی و باظرافت در اختیار خود بگیرید.

قانون سی ام : فعالیت های تان باید ساده و آسان به نظر آیند

اقدامات شما بایستی طبیعی بنظر آیند و به راحتی اجراء شوند. تمامی فعالیتهای مرتبط با اقدامات شما و همۀ رمز و رموز کاری تان بایستی مخفی باقی بمانند. وقتی اقدام می کنید به نحوی راحت و آسان عمل کنید که گوئی می توانید کارهای خیلی بیشتری هم انجام دهید. بایستی از وسوسۀ اعلام کردن اینکه چه مقدار سخت کار می کنید شدیداً بپرهیزید – این مسئله تنها می تواند سئوال برانگیز باشد. به هیچکس رموز کار خود را نیاموزید زیرا بر ضد خودتان مورد استفاده قرار خواهد گرفت.

قانون سی و یکم : انتخاب ها را کنترل کنید؛ کاری کنید که دیگران با کارتهائی که شما تعیین می کنید بازی کنند

بهترین فریب آن است که فکر کنند به آنها حق انتخاب داده اید در حالیکه آنها تحت کنترل شما هستند. برای افراد انتخابهائی را فراهم کنید که در هر صورت به نفع شما باشد. آنها را مجبور کنید که بین بد و بدتر یکی را انتخاب کنند. درحالیکه این هر دو انتخاب ما را به مقصودتان می رساند. آنها را بر سر دو راهی قرار دهید که هر کدام را انتخاب کردند، شما را به هدف تان نزدیک کند.

قانون سی و دوم: مطابق با علائق و آرزوهای مردم گفتگو کنید

بیشتر اوقات حقیقت بیان نمی شود زیرا تلخ است. هیچگاه حقیقت و واقعیت را بدون آلایش و بی پرده بیان نکنید مگر آنکه آمادۀ ناخوشایندی ها و ناخرسندی هائی که در پی دارد باشید. زندگی بقدری ناهموار و پر سنگلاخ است که اگر کسی بتواند افکار و ایده های خوشایندی را در سر بپروراند همانند یک باغ مصفا در میان بیابان بی آب و علف خواهد بود و همه بسوی آن جلب می شوند. قدرت بزرگی در همنوائی با آرزوهای مردم وجود دارد.

قانون سی و سوم: پاشنه آشیل هر کس را کشف کنید

هر کسی یک نقطۀ ضعف دارد مانند یک شکاف در دیوار قلعه و یا یک سوراخ در سد. این نقطه ضعف معمولاً نوعی ناامنی، یک هیجان غیر قابل کنترل و یا یک نیاز می باشد. این نقطه ضعف همچنین می تواند یک راز باشد. به هر صورت وقتی آن را دریافتید می توانید آن را بر امتیازات خود در برابر دیگران بیفزائید.

قانون سی وچهارم: در نوع خود، عالی ترین باشید – همانند بهترین ها عمل کنید تا با شما همانند بهترین ها رفتار شود.

برداشتی که از خودتان دارید موجب می شود تا دیگران نیز با شما همانگونه رفتار کنند. رفتار عادی در طولانی مدت باعث می شود تا اهمیت شما نزد دیگران کاهش پیدا کند اما با رفتاری عالی طلبانه می توانید همین احساس نسبت به خودتان را در دیگران برقرار نگاهدارید. اقدام در سطحی عالی و با اعتماد به نفس در مورد قدرت تان، شما را به جایگاهی خاص نزد دیگران ارتقاء می دهد.

قانون سی و پنجم: هنر مدیریت زمان را فرا بگیرید و همیشه ملکۀ ذهن خود کنید

هیچگاه نباید به نظر برسد که عجله دارید – عجله یعنی فقدان کنترل بر خودتان و بر زمان. همیشه بایستی صبور بنظر برسید، گوئی مطمئن هستید که همه چیز نهایتاً به شما ختم خواهد شد. فرصت جوی لحظۀ صحیح و بموقع باشید، زمان مناسب را بو بکشید، و روندهائی که شما را به قدرت می رساند را حس کنید. یاد بگیرید وقتی که زمان کافی دارید عقب بایستید و نظاره گر باشید، آنگاه وقتی که زمان اجراء فرا رسید، بدون تأمل و تردید اقدام نمائید.

قانون سی و ششم: چیزهائی که نمی توانید داشته باشید را فراموش کنید؛ ناچیز شمردن آنها بهترین روش است

با یادآوری مشکلات کوچک، موجب اعتبار آنها می شوید. هر چه بیشتر به دشمن توجه کنید او را قوی تر کرده اید و در بیشتر موارد وقتی تلاش می کنید یک اشتباه کوچک را تصحیح کنید ، اوضاع بدتر می شود. گاهی بهتر است برخی مسائل را به حال خود رها کنید. اگر چیزی هست که نمی توانید آن را داشته باشید بهتر است آن را ناچیز بشمارید. هر چه علاقۀ کمتری به آن از خود بروز دهید، قدرتمند تر بنظر خواهید رسید.

قانون سی و هفتم: توجهات را شدیداً به خود جلب کنید

با فیگورهای سمبلیک و ظواهری خیره کننده ، یک فضای مناسب ایجاد کنید - همه به چنین شرایطی واکنش نشان می دهند. در جایگاهی قرار بگیرید که اطرافیان را به لحاظ علائم بصری و نیز خرسندی و شادی تحت تأثیر قرار دهید و حضور تان مشهود و ملموس باشد. با خیره شدن به این ظواهر دیگر کسی توجه به کارهائی که می کنید نخواهد داشت.

قانون سی و هشتم: هر جور می خواهید فکر کنید اما مثل دیگران رفتار کنید

اگر علائم و ظواهری از خود بروز دهید که با دوران و شرایط زمانی مغایر باشد، و نشاندهندۀ عقاید جدید و روشهای غیر سنتی باشد، آنگاه مردم فکر می کنند که شما می خواهید جلب توجه کنید و یا اینکه از روی حقارت به آنها نگاه کنید. بدینترتیب راهی برای تنبیه شما پیدا می کنند تا این احساس حقارت را جبران کنند. راه امن این است که با شرایط رایج اختلاط کنید و ممزوج شوید. عقاید خود را تنها با دوستانی که تاب و تحمل دارند در میان بگذارید و یا آنهائی که مطمئن هستید این عقاید را تحسین خواهند کرد.

قانون سی و نهم: برای ماهیگیری، آب را گل آلود کنید

عصبانیت و هیجان بطور استراتژیک مغایر با خلاقیت هستند. بایستی همیشه آرام، فعال ( نه منفعل) و هدفمند باشید. اما اگر بتوانید رقیب تان را عصبانی کنید و خودتان آرام بمانید، آنگاه یک امتیاز قطعی بر رقیب تان بدست آورده اید. رقیب را از حالت تعادل خارج کنید: بدنبال یک منفذ در مواضع رقیب باشید، وقتی آن را پیدا کردید در آن رخنه کنید تا سر نخ را بدست آورید.

قانون چهلم: ناهار مجانی نخورید

هر چیز مجانی خطرناک است زیرا معمولاً یا فریبی در کار است و یا یک دام نا مشهود را بدنبال دارد. اگر چیزی ارزش داشته باشد پس حتماً می ارزد که برایش پرداخت کنیم. با پرداخت هر چیزی که ارزش داشته باشد خود را از بار منت، از خطا و از به دام فریب افتادن رها کرده ایم. عاقلانه است که بهای کامل را پرداخت کنیم زیرا برای دسترسی به کیفیت و تعالی، هیچ راه میانبری وجود ندارد. سخاوتمند باشید و پول تان را درچرخش نگاهدارید زیرا سخاوت یکی از نشانه ها و عوامل ایجاد قدرت است.

قانون چهل و یکم: پای تان را در کفش مردان بزرگ نکنید

همیشه انتخاب اول بهتر و اصیل تر از انتخاب های بعدی است. اگر انسان موفقی هستید یا نیاکان مشهوری دارید، بایستی موفقیت های آنها را دو برابر کنید تا موجب افتخار و سربلندی شوید. مواظب باشید زیر سایۀ آنها گم نشوید، یا در دام افتخارات گذشتگان که هیچ سهمی در ایجاد آن نداشته اید، نیفتید. با تغییر شرایط، نام و هویت خود را ماندگار کنید. افتخارات پدران را دفن کنید، به چنین میراثی بخندید و با درخشیدن به سبک خودتان، قدرت را به چنگ آورید.

قانون چهل و دوم: چوپان را از گله جدا کنید تا گله پراکنده شود

هرمشکلی معمولاً یک مرکز ثقل دارد. اگر اجازه دهید این مرکز به فعالیت خود ادامه دهد، دیگران تسلیم نفوذ وفعالیتهای آن می شوند. منتظراضافه شدن دردسرها نباشید. با این دردسرها مذاکره نکنید آنها غیرقابل تغییر هستند. نفوذ آنها را با ایزوله کردن یا منهدم کردن شان، از بین ببرید. به مرکز مشکل بزنید تا مسائل پیرامون آن نیز محو شوند.

قانون چهل و سوم: روی ذهن و قلب دیگران کار کنید

اجبار موجب واکنش می شود و دست آخر بر عاملی بر علیه شما تبدیل می گردد. بایستی دیگران را تحریک کنید تا به مسیر شما در آیند. شخصی که بدینوسیله جذب می شود به یار وفادار شما تغییر پیدا می کند. برای تحریک دیگران بایستی از شیوه های روانشناسانه فردی و با شناسائی نقاط ضعف آنها، استفاده کنید. مقاومت را با کارکردن بر روی احساسات، عزیز داشتن آنچه که آنها برایشان عزیز است و از آن در هراس می باشند، به ملایمت تبدیل کنید. اگر به ذهن و قلب دیگران توجه نکنید باعث انزجار آنها از خودتان خواهید شد.

قانون چهل و چهارم: دیگران را مانند آئینه خلع سلاح کنید

آئینه واقعیات را منعکس می کند، اما ابزاری برای فریب نیز فراهم می آورد : وقتی درست همان کارهائی را می کنید که رقیب تان انجام می دهد، او از تشخیص راهبرد استراتژی شما عاجز می ماند. اثر آئینه ای باعث مسخره کردن و تحقیر رقیب می شود و وی را به واکنش مضاعف وادار می کند. با تقلید از ارزش های رقیب، وی را تحریک می کنید که دارای ارزش های مشترک با شما می باشد و با تقلید از اقدامات رقیب، به او درس می آموزید. رقبای بسیار معدودی هستند که در برابر تأثیر آئینه ای بتوانند مقاومت کنند.

قانون چهل و پنجم: همیشه تغییر را تذکر دهید، اما هیچگاه ناگهان اصلاحات زیادی را اعمال نکنید

همه نیاز به تغییر را بطور انتزاعی درک می کنند، اما مردم عوام ، ساخته و پرداختۀ عادت ها هستند. نوآوری بیش از حد برای شان شوک ایجاد می کند و آنها را به سرکشی وا می دارد. اگر در یک جایگاه قدرتی جدیدی قرار گرفته اید، توجه داشته باشید که نمایش احترام به انجام کارها به شیوه های قدیمی را فراموش نکنید. اگر تغییر ضروری است، طوری آن را اعمال کنید که یک احساس خوب توسعۀ شیوه های گذشته را با خود به همراه داشته باشد.

قانون چهل و ششم : هیچگاه نباید خیلی کامل و بدون نقص بنظر برسید

بهتر از دیگران بنظر رسیدن همیشه خطرناک است، اما خطرناکتر از همه این است که هیچ عیب و نقصی نداشته باشید. حسادت باعث می شود تا دشمنان ساکت و پنهان رشد کنند. هوشمندی در آن است که گاهگاهی اشتباهات کوچکی مرتکب شوید و به آن اعتراف کنید تا حسودان را خلع سلاح کرده و منظری انسانی و دوست داشتنی ازخود ایجاد کنید. تنها خدایان و مردگان هستند که اشتباه نمی کنند.

قانون چهل و هفتم: از اهدافی که تعیین کرده اید فراتر نروید؛ هنگام پیروزی به یاد داشته باشید که کجا باید متوقف شوید و جلوتر نروید

لحظۀ پیروزی اغلب لحظۀ بسیار خطرناکی است. وقتی پیروزی خود را می نمایاند، غرور و اعتماد به نفس بیش از حد ممکن است شما را وسوسه کنند تا از اهداف قبلی تان فراتر بروید و این پیشروی هیجانی می تواند دشمنان و رقبای بیشتری را برای تان موجب گردد. نگذارید پیروزی و موفقیت سرمست تان کند. هیچ جایگزینی برای استراتژی و برنامه ریزی دقیق وجود ندارد. هدف تان را درست تعیین کنید و وقتی به آن رسیدید متوقف شوید و دوباره برای اهداف بعدی برنامه ریزی کنید.

قانون چهل و هشتم: هیچ فرم و قالبی را نپذیرید

وقتی قالب و شکل می گیرید و زمانی که یک برنامه علنی دارید، خود را در معرض تهاجمات قرار داده اید. بجای اینکه برای دشمنان و رقبا به یک هدف مشخص و معلوم و ثابت تبدیل شوید، بهتر است خود را با محیط منطبق (استتار) کرده و همیشه در حرکت باشید. این واقعیت را بپذیرید که هیچ چیز حتمی نیست و هیچ قانونی همیشه ثابت نیست. بهترین راه برای محافظت از خودتان این است که مانند آب به صورت سیال و فرم ناپذیر باشید؛ هیچگاه قالبی ثابت به خود نگیرید زیرا همه چیز در حال تغییر است.

چگونه با هر کسی صحبت کنیم

92 راهکار ساده برای رسیدن به موفقیت بزرگ در روابط
 
نویسنده: لیل لوندر مترجم: مهدی قراچه‌داغی ناشر: انتشارات ذهن آویز

اشاره:
در زندگی به دو دسته از اشخاص بر می‌خوریم: آن‌هایی که وارد اتاق می‌شوند و می‌گویند: خوب، من اینجا هستم. آن‌هایی که وارد اتاق می‌شوند و می‌گویند: اه، شما اینجا هستید.

در زندگی به دو دسته از اشخاص بر می‌خوریم:
آن‌هایی که وارد اتاق می‌شوند و می‌گویند: خوب، من اینجا هستم.
آن‌هایی که وارد اتاق می‌شوند و می‌گویند: اه، شما اینجا هستید.


چگونه به آن‌چه می‌خواهیم برسیم؟
آیا تاکنون اشخاص موفقی را تحسین کرده‌اید که به نظر می‌رسد آن‌چه را می‌خواهند در اختیار دارند؟ این اشخاص را می‌بینید که در جلسات تجاری و در مهمانی‌های اجتماعی با اطمینان خاطر و اعتماد به نفس بالا حرف می‌زنند. این‌ها کسانی هستند که بهترین مشاغل را از آن خود کرده‌اند، بهترین همسران را دارند، دوستان ناب دارند و حساب‌های بانکی‌شان پر از پول است.

 
اما تند نروید و به عجله قضاوت نکنید! بسیاری از آن‌ها از شما باهوش‌تر و با استعدادتر نیستند. از شما بیشتر درس نخوانده‌اند. حتی جذاب‌تر از شما هم نیستند. با این حساب موضوع از چه قرار است؟ بعضی‌ها می‌گویند آن‌ها این ویژگی‌ها را به ارث برده‌اند و یا خیلی ساده از بخت و اقبال بلند بهره داشتند. این است که در روابط خود با سایر انسان‌ها از مهارت‌های بیشتری برخوردارند.

 
می‌دانید، کسی به تنهایی به اوج نمی‌رسد. آن‌هایی که به نظر می‌رسد به همه خواسته‌هایشان رسیده‌اند، کسانی هستند که طی سالیان متمادی دل و ذهن صد‌ها نفر را به دست آورده‌اند تا به آن‌ها در همه‌ی فعالیت‌های خود کمک کنند.
در زیر به چند مورد از راهکارهای ساده برای رسیدن به موفقیت بزرگ در روابط اشاره خواهیم کرد.


چگونه مانند یک شخص مثبت ظاهر شویم
اغلب اشخاص فکر می‌کنند وقتی با کسی آشنا می‌شوند که از او خوششان می‌آید باید مطلبی را با او در میان بگذارند، حرفی بزنند و نشان بدهند که آن‌ها هم انسان هستند.
اگر یک سوپراستار باشید، می‌توانید هر حرفی را بزنید و موفق عمل کنید. اما اگر یک سوپراستار نیستید، باید بیشتر رعایت و احتیاط کنید.

 
وقتی با کسی سابقه رابطه داشته باشید، این‌که بگویند سه بار تاکنون ازدواج کرده‌اید یا در کودکی از فلان فروشگاه جنسی را دزدیده‌اید و یا شغل مهمی را که می‌خواستید به شما ندادند مشکل چندانی ایجاد نمی‌کند.

 
اما اگر با کسی به تازگی رابطه برقرار کرده‌اید و این قبیل حرف‌ها را به او بزنید ممکن است این سؤال برایش مطرح شود که حالا بعد از این چه می‌خواهد بگوید؟

 

به جنبه‌های مثبت توجه داشته باشید.
وقتی برای اولین بار با کسی ملاقات می‌کنید، محتاط‌تر عمل کنید. بعد وقتی روابط شما با این دوست جدید مستحکم‌تر شد، می‌توانید با او درباره‌ی مسائل دیگر حرف بزنید. اما در حال حاضر به جنبه‌های مثبت بچسبید و جنبه‌های منفی را رها سازید.


همیشه حرف جالبی برای گفتن داشته باشید
حتما شما هم شنیده‌اید که بعضی‌ها می‌گویند: نمی‌توانم به مهمانی بروم، لباس ندارم که بپوشم. اما آخرین باری که شنیده‌اید کسی گفت: نمی‌توانم به مهمانی بروم برای این‌که حرفی برای گفتن ندارم، کی بود؟

 
وقتی به جلسه و اجتماعی می‌روید که از شبکه بزرگی درست شده است، طبیعی است که لباس منظمی بپوشید و دقت کنید که کفش‌های‌تان با لباس‌تان به هم بخورند و جور دربیاید. پیراهن و کت و شلوار شما هم باید به شکلی با هم هماهنگ باشند. سرتان را شانه می‌کنید، کارت‌های ویزیت را در جیب‌تان می‌گذارید و عازم می‌شوید.


اما آیا بهترین چیزتان را فراموش نکرده‌اید؟ آیا فکر کرده‌اید که چه باید بگویید و چگونه حرف بزنید که تصویر بهتری از خود را به نمایش بگذارید؟ آیا هر چه را به ذهن‌تان می‌رسد بازگو می کنید؟ همان‌طور که وقتی می‌خواهید لباس بپوشید کورکورانه دست در قفسه‌ی لباس‌تان نمی‌برید تا یکی را بیرون بکشید، باید برای صحبت کردن هم دستور‌العملی داشته باشید.


یکی از کارهایی که می‌توانید بکنید این است که قبل از ترک منزل به برنامه اخبار گوش بدهید. در این لحظه در دنیا چه اتفاقی افتاده است؟ باید بدون توجه به جمعیتی که قرار است به آن‌ها بپیوندید، حرفی برای گفتن داشته باشید.


بدون داشتن آخرین خبرها از خانه بیرون نروید
آخرین کاری که بعد از پوشیدن لباس و قبل از ترک خانه باید بکنید این است که رادیو را روشن کنید و به خبرهای آن گوش بدهید. یا روزنامه صبح را ورق بزنید و از خبرهایش آگاه شوید. هر اتفاقی که امروز افتاده جالب است. وقتی از اخبار مطلع باشید، مجبور نیستید از اشخاص درباره‌ی خبرهای روز سؤال کنید.


چگونه مانند یک شخص مهم حرف بزنیم
به جنگل انسانی خوش آمدید. وقتی دو ببر در جنگل کنار هم راه می‌روند، نگاهی به هم می‌اندازند و از خود می‌پرسند: اگر قرار باشد مبارزه‌ای رخ دهد، کدام یک از ما شانس بقای بیشتری داریم؟


اما دنیای انسان‌ها با دنیای حیوانات جنگلی تفاوت می‌کند. انسان‌ها به هم نگاهی می‌اندازند و بعد حرف می‌زنند. در دنیای تجارت در حالی که طرفین تبسم می‌کنند و حال یکدیگر را می‌پرسند، کارشان شبیه ببرهاست. آن‌ها به غریزه و خود به خود می‌خواهند یکدیگر را سبک سنگین کنند.


آن‌ها طول ناخن‌ها و تیزی دندان‌های‌شان را اندازه‌گیری نمی‌کنند. به جای آن از سلاحی به شدت کارآمدتر برای بقای زندگی برخوردارند. انسان‌ها با توجه به مهارت های ارتباطی با یکدیگر مقایسه می‌شوند. 85 درصد موفقیت یک شخص در زندگی رابطه مستقیم با مهارت‌های ارتباطی او دارد. با توجه به آمار منتشر شده، کارفرمایان معیار انتخاب و استخدام‌شان مهارت‌های ارتباطی است و نه تحصیلات و تجربه و آموزش. آن‌ها می‌دانند مهارت‌های ارتباطی، اشخاص را به راس هرم می‌برد.اشخاص در صحبتی که با هم می‌کنند، متوجه می‌شوند کدام‌شان در جنگل انسانی تیز‌چنگال‌تر هستند. دیری نمی‌گذرد که اشخاص می‌فهمند کدام‌شان شخص مهم‌تری هستند.