دریغ عمر به آخر رسید و من نرسیدم
به آنچه آرزویم بود آرمان و امیدم
زدست دوست نمایان سفله رنج کشیدم
بغیر همسر دلبند خویش دوست ندیدم
ای که بعد از مرگ من تاج گل آری بر مزارم
تا که در جمع شما هستم بپرس احوال زارم
گر نما یی خاری از پایم رها در تنگدستی
بهتر از صد گل بود بیهوده اندازی کنارم
مرحوم زنده یاد (حسن نوحی)
هر لحظه در حال شدنی وهرکرده سنگی از بنای شدنت
پس هرروز خود را محاسبه کن که چه کرده ای ؟
اگر دوروزت یکسان بگذرد بدان که مانده ای و
رود مانده مرداب است و مرداب مرگ آب!
علی (ع)
(مربوط به سونامی ژاپن)
وقتی گروه نجات زن جوان را زیر آوار پیدا کرد، او مرده بود اما کمک رسانان زیر نور چراغ قوه چیز عجیبی دیدند. زن با حالتی عجیب به زمین افتاده، زانو زده و حالت بدنش زیر فشار آوار کاملا تغییر یافته بود. ناجیان تلاش می کردند جنازه را بیرون بیاورند که گرمای موجودی ظریف را احساس کردند. چند ثانیه بعد، سرپرست گروه دیوانه وار فریاد زد: بیایید، زود بیایید! یک بچه اینجا است. بچه زنده است.